متمایز بودن در آموزش بورس


واکنش منتقدان به درگذشت گدار

ژان لوک گدار فیلمساز سرشناس فرانسوی سوییسی و پدرخوانده موج نو سینمای فرانسه می‌گفت؛ همیشه کاری را انجام می‌دهم که انجام نشده و کاری که من هرگز انجام نداده‌ام همان است که بقیه انجام می‌دهند.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، با درگذشت ژان لوک گدار، آن-ماری میه ویل همسر او، با چند تن از تهیه‌کنندگان فیلم‌های وی با انتشار بیانیه‌ای متمایز بودن در آموزش بورس خبر درگذشت آقای گدار را اعلام کردند و به اطلاع علاقه‌مندان وی رساندند که او به خواست خود از این دنیا رفته است.

گدار ظاهرا مشتاق بود مردم بدانند او در ۹۱ سالگی با مرگی خودخواسته و با کمک، به زندگی‌اش خاتمه داد و نه به دلیل اینکه بیمار بود، بلکه به این دلیل اینکه صرفا خسته شده بود.

با انتشار خبر درگذشت وی مطالب بسیاری نوشته شده که از میان آنها دست‌چینی در زیر آمده است.

فیلمسازی به هنر بدل شد

رویترز در باره او نوشت: برای بسیاری از علاقه‌مندان به سینما، هیچ ستایشی در حق او کافی نیست؛ گدار با موهای سیاه بلند و درهم و عینک‌هایی با قاب کلفت یک انقلابی واقعی بود که فیلمسازان را به هنرمند بدل کرد و آنها را با نقاشان چیره‌دست و نمادهای ادبی هم‌تراز کرد.

امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، دیروز با انتشار خبر درگذشت گدار در توییتر این فیلمساز فقید را به عنوان مبتکر یک هنر کاملاً مدرن و آزاد ستود و گفت: «ما یک گنجینه ملی، یک نابغه را از دست داده‌ایم».

پدرخوانده سینمای موج نوی فرانسه

روزنامه فرانسوی لیبراسیون از گدار به عنوان پدرخوانده سینمای موج نوی فرانسه و مبتکری جسور یاد کرد ونوشت: آقای گدار بی‌شک تاثیرگذارترین فیلمساز فرانسوی دوره پس از جنگ بود؛ از جستجو در موضوعاتی که تابو بودند تا به کارگیری تکنیک‌های بدیعی که فیلمسازی را متحول کرد و تا دهه‌های پس از اوج در دهه ۱۹۶۰، الهام بخش کارگردان‌های نمادین بود.

گدار در سال ۱۹۶۰ و وقتی ۳۰ سال داشت با فیلم «از نفس افتاده» جنبشی تازه را خلق کرد که از آن به عنوان موج نو یاد شده است. وی به عنوان چهره‌ای مشتاق فلسفه اگزیستانسیال با تصاویر فیلم‌هایش که اغلب به موضوعات سیاسی-اجتماعی می‌پردازند، اندیشه‌هایش را بازتاب داده است.

قدرتی که جشنواره کن را تعطیل کرد

شور و شوق سیاسی او با تحولات جنبش می ۱۹۶۸ در فرانسه تقویت شد و با اعتراضی که با همکاری فرانسوا تروفو سازماندهی شده بود، به اوج خود رسید و جشنواره فیلم کن را در همبستگی با دانشجویان و کارگردان به تعطیلی کشاند. او به تدریج جنبه‌های رادیکال اندیشه‌هایش را نرم‌تر کرد و در فیلم‌هایش به دیدگاه اومانیستی پرداخت از جمله در چند فیلم مستقیم به جنگ ویتنام توجه کرد.

در نظرسنجی مجله معتبر «سایت اند ساوند» در سال ۲۰۰۲ گدار از میان ۱۰ کارگردان برتر به رای منتقدان در تمام دوران سینما، جایگاه سوم را کسب کرد و گفته می‌شود او بزرگ‌ترین تحلیل‌گر انتقادی سینما از اواسط قرن بیستم بوده است.

فیلمسازی که همه چیز را تغییر داد

اوون گلایبرمن منتقد ورایتی نوشت: گدار فیلمسازی بود که همه چیز را با «از نفس افتاده» تغییر داد. وی با استفاده از تکنیک و سبکی جدید، سریع و پیشرو- با جامپ کات، نحوه ساخت فیلم‌ها را تغییر داد و دوربین خود را به خیابان‌ها و کافه‌ها، فروشگاه‌ها، اداره‌ها و آپارتمان‌ها برد و فیلم‌هایش از همین رو بیشتر شبیه یک مستند درباره شخصیت‌های داستانی به نظر می‌رسیدند … گدار سینما را به چشم‌انداز سه بعدی از تجربه شطرنج بدل می‌کرد که همیشه از خودش آگاه بود و شخصیت‌ها درباره این آگاهی صحبت می‌کردند. او در فیلم‌های جنایی‌اش مانند «از نفس افتاده»، «دسته جداافتاده‌ها» و فیلم‌های عاشقانه‌اش مانند «زن زن است» و «تحقیر» و حتی با فیلم‌های علمی تخیلی مانند «آلفاویل» همین نگاه را دنبال کرد و از بهترین و درخشان‌ترین بازیگران چون ژان پل بلموندو، جین سیبرگ، آنا کارینا، ایو مونتان و بریژیت باردو استفاده کرد و در عین حال موضوع واقعی او همیشه چیزی بود که در سر ما می‌گذشت و همزمان درون و بیرون واقعیتی را تصویر می‌کرد.

واشینگتن پست با یادآوری اینکه گدار در طول ۶ دهه فعالیت هنری بیش از ۹۰ فیلم بلند، مستند، کوتاه و ویدیویی ساخته است، می‌نویسد همین آثار وی را به عنوان یکی از سازنده‌ترین، شیطنت‌آمیزترین، آموزشی‌ترین، براندازترین و قطبی‌ترین فیلمسازان جهان ساخته است.

قهرمان بزرگ فرهنگ از نظر سوزان سونتاگ

در این مطلب یادآوری می‌شود که سوزان سونتاگ منتقد آمریکایی در سال ۱۹۶۸ گدار را به عنوان «یکی از قهرمانان بزرگ فرهنگ زمان ما» ستایش کرد و او را در کنار پایلو پیکاسو، جیمز جویس و ایگور استراوینسکی جای داد که انقلابی در زمینه‌های هنری مربوط به خود ایجاد کردند. شمایل شکنی غیرقابل پیش‌بینی گدار برای سونتاگ جذابیت داشت و از این خصیصه به عنوان «انرژی ولخرجانه، ریسک‌پذیری آشکار و فردگرایی عجیب و غریب» یاد کرده بود و افزوده بود: او سرشار از ایده است و بندرت خودش را تکرار می‌کند.

گدار در سال‌های اخیر به ساختن فیلم‌هایی پرداخت که بیشتر جنبه فلسفی داشتند مانند «موسیقی ما» در سال ۲۰۰۴ و «فیلم سوسیالیسم» در سال ۲۰۱۰.

طیف گسترده عاشقان هالیوودی

در عین حال مشتاقان او طیف گسترده‌ای داشتند از کوئنتین تارانتینو تا وودی آلن، مارتین اسکورسیزی، برناردو برتولوچی و جیم جارموش.

«داستان عامه پسند» تارانتینو تمام ویژگی‌های یک فیلم گداری را با شخصیت‌های دوبعدی و ادای احترام به فرهنگ پاپ دارد و آشکارا ادای دینی به «دسته جداافتاده‌ها» بود و وقتی تارانتینو نام شرکت تولید فیلم خود را هم بر مبنای همین فیلم «A Band Apart» گذاشت گدار با کنایه گفت: بهتر بود پولش را به من می‌داد.

خود وی برای تامین پول برای ساخت یکی از فیلم‌هایش حتی برای کفش نایک هم آگهی تبلیغاتی ساخت.

متفاوت از همه نظر

سبک زندگی او نیز متفاوت بود و ازدواج اولش با آنا کارینا - ستاره چند فیلمش- با شکست عاطفی به پایان رسید و در اوایل دهه ۱۹۷۰ با تروفو به اختلاف خورد و دیگر هرگز با هم صحبت نکردند.

وی که در خانواده‌ای ثروتمند متولد شده بود و پدرش پزشکی سوییسی و مادرش دختر یک بانکدار فرانسوی بود، در جوانی برای تامین مخارج خود کتاب‌هایی را از کلکسیون چاپ اول پدربزرگش دزدید و آنها را فروخت تا بتواند صدها فیلم را در یک سال در کنار سینماگران و کارگردان‌های بزرگ آینده شابرول، رومر و تروفو تماشا کنند.

من ضد صهیونیستم

وقتی سال ۲۰۱۰ اسکار افتخاری قرار شد به او اهدا شود جنجالی به پا شد و منتقدان گفتند حمایت گدار از آرمان‌های فلسطینی ریشه در نگرش‌های یهودستیزانه دارد و پدربزرگ وی طرفدار نازی‌ها بود. پاسخ گدار این بود که: پدربزرگم ضدیهودی بود و من ضد صهیونیست هستم. وی سرانجام با وجود مخالفت طولانی مدت با تجاری سازی هالیوود، جایزه افتخاری اسکار را پذیرفت اما برای مراسم به لس‌آنجلس نرفت.

بسط نظریه مولف و هنر سینما

در حالی که استودیوهای هالیوودی تمایل داشتند به فیلم‌ها به عنوان یک تلاش مشترک سازمان دهی شده توسط یک تهیه کننده نگاه کنند، اما گدار و همتایانش نظریه مولف را بسط دادند و اصرار داشتند که یک فیلم باید به عنوان آفرینش شخصی کارگردان در نظر گرفته شود؛ درست مانند شعر یک شاعر یا نقاشی یک نقاش. از این منظر حتی آلفرد هیچکاک یک تکنسین خوب و متمایز استودیوهای بزرگ درنظر گرفته می‌شود.

پس از موفقیت «از نفس افتاده»، گدار در مصاحبه‌ای گفت امیدوار است فیلم بعدی‌اش شکست بخورد و افزود: ترجیح می‌دهم زمانی کار کنم که افرادی باشند که علیه آنها مبارزه کنم.

غیرقابل فهم بودن گدار را آزار نمی داد و یک بار به لس‌آنجلس تایمز گفت: هالیوود ترجیح می دهد یک درصد از یک میلیون نفر را تغذیه کند، من ترجیح می‌دهم به ۱۰۰ متمایز بودن در آموزش بورس درصد از ۱۰ نفر غذا بدهم. من همیشه کاری را انجام می‌دهم که انجام نشده است و کاری که من هرگز انجام نداده‌ام همان کاری است که بقیه انجام می‌دهند. هنوز فکر می‌کنم با ساخت فیلم می‌توان یک هنرمند بود.

دیوید تامسون مورخ فیلم درباره گدار نوشت: او منتقد فوق‌العاده‌ای بود که عقاید جزمی را یکی پس از دیگری زیر پا می‌گذاشت.

متمایز بودن در آموزش بورس

استقبال گسترده از «ایکس۵۵ پرو» در پنجمین رویداد خودرویی سال؛

مدیران‌خودرو با برند ام وی ام در نمایشگاه خودرو و قطعات مازندران حضور یافت

عصر خودرو- نمایشگاه خودرو و قطعات مازندران (Mazandaran Auto Show ۲۰۲۲) با حضور شاخص‌ترین برند‌های خودروسازی کشور از ۲۲ تا ۲۵ شهریور در قائم‌شهر مازندران برگزار شد. در این نمایشگاه که پس از نمایشگاه‌های تهران، فارس، کردستان و مشهد پنجمین رویداد خودرویی در سال جاری به‌حساب می‌آمد، شرکت‌های خودروساز آخرین محصولات و دستاورد‌های خود را برای عموم به نمایش گذاشتند.

مدیران‌خودرو با برند ام وی ام در نمایشگاه خودرو و قطعات مازندران حضور یافت

به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو»، شرکت مدیران‌خودرو به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین فعالان صنعت خودرو ایران با برند ام وی ام در این رویداد حضور یافت. در این نمایشگاه، از میان خودروهای عرضه‌شده، خودرو «ایکس55 پرو» با استقبال گسترده بازدید‌کنندگان روبه‌رو شد.

«ایکس55 پرو» جدیدترین کراس‌اور برند ام وی ام به‌حساب می‌آید که با ظاهری مدرن و اسپرت و با بهره‌گیری از جدیدترین تکنولوژی‌های صنعت خودرو‌ به بازار ایران ارائه‌شده است.

پرچمدار برند ام وی ام با بهره‌گیری از امکانات به‌روزی مانند صفحه نمایش 10.25 اینچی، پنل تهویه لمسی، اهرم تعویض دنده برقی، نورپردازی داخلی هفت رنگ، دوربین 360 درجه و کول باکس در کنار پیشرانه تقویت‌شده 1.5 لیتری توربو و همچنین گیربکسCVT 9 سرعته، موفق شده نسبت به رقیبان هم‌رده در بازار ایران، اقبال بیشتری را به خود جلب کند.

در کنار «ایکس55 پرو»، مدیران‌خودرو محصولات دیگری از برند ام وی ام را هم در این نمایشگاه عرضه کرد. «ایکس 22 پرو» به‌عنوان محصولی جوان‌پسند و اقتصادی‌تر، «آریزو5» به‌عنوان یکی از موفق‌ترین سدان‌های شهری ایران و «تیگو7 آی ای» به‌عنوان یکی از بهترین خودروهای خانوادگی موجود در بازار کشور از دیگر محصولات غرفه مدیران‌خودرو در نمایشگاه خودرو شمال بودند.

همچنین برند ام وی ام قصد دارد تا با بهره‌گیری از پیشروترین تکنولوژی‌های روز صنعت خودرو و بر اساس نیاز و علاقه ایرانیان مدل‌های جدید دیگری را به بازار خودرو ایران معرفی کند. ام وی ام با نزدیک به 18 سال سابقه فعالیت، تولید خودروهای با کیفیت و ارایه خدمات پس از فروش متمایز را رویکرد اصلی خود در آینده قرار داده‌است.

برای آگاهی از تازه های جهان خودرو، جدیدترین قیمت ها و بازار خودرو ایران اینستاگرام خودرو امروز را دنبال کنید

مسئله‌ی اصلی پشت اغتشاشات گم نشود / مسئله‌ی اصلی، تغییرِ نسبتِ مردم با حاکمیت است، نه گشت ارشاد و نه مُردن یا کشته شدن مهسا امینی

چیزی که من می‌فهمم این است که در تحولاتِ اجتماعیِ اخیر، ناشی از درگذشتِ تلخِ مهسا امینی، مسئله‌ی اصلی، نه نوعِ برخوردِ نیروی انتظامی با مردم است .

گروه سیاسی - سید مجتبی نعیمی : چیزی که من می‌فهمم این است که در تحولاتِ اجتماعیِ اخیر، ناشی از درگذشتِ تلخِ مهسا امینی، مسئله‌ی اصلی، نه نوعِ برخوردِ نیروی انتظامی با مردم است _ که سرِ جایِ خودش، حداقل برای من، همین قضیه، خیلی مهم است _ نه حتی گشتِ ارشاد و نه خیلی از بحث‌های دیگر. آنچه من می‌فهمم، مسئله‌ی اصلی، ″نسبتِ مردم با حاکمیت″ است که در این چهار دهه، تغییرِ بسیاری کرده و بخشِ قابلِ توجهی از جامعه، خواهانِ به رسمیت شناخته شدنِ تفاوت‌شان با حاکمیت هستند. راستش، اول به این نتیجه رسیده بودم که مسئله‌ی اصلی، تغییرِ ذهنیِ مردم یا فرآیندِ عیان شدنِ تفاوت‌شان با حاکمیت در چهار دهه‌ی اخیر است. اما کمی که بیشتر فکر کردم، دیدم نه.‌ قانع‌ام نمی‌کند. ماجرا فقط تغییر و تفاوت مردم نیست. در این بین، تغییرِ حاکمیت، اگر نقشِ بیشتری نداشته باشد، نقشش کمتر نیست.

به گزارش بولتن نیوز، چه بخواهیم چه نخواهیم، جامعه‌ی انسانی، فارغ از اینکه در کدام جغرافیا قرار دارد، یک ″طیف″ است. یعنی چه؟ یعنی با وجودِ فرهنگِ مشترک در هر کشوری و با وجودِ اعتقاداتِ مذهبیِ فراگیر در بعضی کشورها مثل ایرانِ ما، و با وجودِ ساختارِ سیاسیِ ایدیولوژیک _ باز هم در بعضی کشورها مثل ایرانِ ما _ نمی‌توانید جامعه‌ای را پیدا کنید که اکثریت آنها در یک دوره‌ی تاریخی طولانی، به یک اندازه یا مشابه هم و البته در سطحی بالا، عقیده‌مند به آن فرهنگ، اعتقادات و ایدئولوژی باشند. این است که در همیشه‌ی تاریخ، ما با ″جامعه‌یِ انسانیِ طیف گونه″ مواجهیم.

حال، یکی از سوالاتِ اصلی که اینجا مطرح می‌شود این است: نسبتِ جامعه‌ی ایرانیِ امروز با آنچه فرهنگِ ایرانی اسلامی خوانده شده و توسط حاکمیت پشتیبانی می‌شود چیست؟ آیا این نسبت، همان نسبتِ چهل سال پیش است؟ اگر بپذیریم در دهه‌ای که انقلاب اسلامی رخ داد و پشت بندش، به واسطه‌ی جنگِ تحمیلی، کشور واردِ یک اتمسفرِ فرهنگیِ خاص شد، ویژگیِ طیف گونه‌ی جامعه در ایران کمرنگ و جامعه در حالتِ یک رنگی و یک دستیِ نسبی قرار داشت، آیا ایرانِ امروز هم در همان وضعیت است؟ یا اینکه تحولاتِ مختلف و دلایلِ گوناگونی باعث شده، جامعه‌ی ایرانی، به وضعیتِ طیف گونه‌‌گی تغییرِ حالت دهد؟

بعضی اعتقاد دارند جامعه‌ی ایرانی با درصد بالایی همچنان معطوف به فرهنگ ایرانی اسلامی است _ مانند دهه‌ی پنجاه و شصت _ و همین برداشت است که باعث می‌شود رئیس جمهور در مصاحبه‌ای بگوید خانم‌ها در ایران به طور خودجوش‌ حجاب دارند. اما برخی دیگر، مردمِ ایرانِ امروز را متفاوت از چهل سال گذشته می‌دانند. جامعه را در شرایط فعلی، متشکل از چند کلان فرهنگ و ده‌ها خرده فرهنگ می‌بینند که ممکن است در هر فرد، ترکیب‌های گوناگونی پیدا کرده و سبک‌های زندگی متنوعی را شاهد باشیم. که اگر این باشد، سوال مهمتری پیش می‌آید: جمعیت این افراد و کیفیتِ تفاوتِ این افراد چگونه است؟

آیا این جمعیت آنقدر زیاد است که جمهوری اسلامی را تبدیل به حکومتِ اقلیت بر اکثریت کرده؟ یا نه، هنوز آنهایی که با گفتمانِ رسمیِ حاکمیت و فرهنگ و مذهبِ ایرانی اسلامی تفاوت دارند، به اکثریت نرسیده‌اند، اما اقلیتی قوی هستند؟ گذشته از بحثِ جمعیت، بحثِ کیفیتِ این تفاوت هم وجود دارد. آیا این بخش از جامعه، تنها در برخی موضوعات _ مثل نوع پوشش _ با فرهنگِ رسمیِ کشور تمایز دارند، یا موضوع فراتر از این حرف‌هاست و اساساً سبک زندگی ایشان با آنچه که بطور رسمی تبلیغ می‌شود، متمایز است؟

مسئله‌ی اصلی پشت اغتشاشات گم نشود / مسئله‌ی اصلی، تغییرِ نسبتِ مردم با حاکمیت است، نه گشت ارشاد و نه مُردن یا کشته شدن مهسا امینی

اگر پاسخ به این سوالات آن باشد که ما جمعیتی حداکثری داریم که در حداکثرِ تفاوتِ فرهنگی_ارزشی با حاکمیت است، خُب، آن موقع اساسا چیزی به نام نظامِ سیاسیِ جمهوری اسلامی و استقرار آن بی معنی می‌شود. اما اگر با وجودِ حداکثری بودن این جمعیت، وجوه تمایز عمیق نبوده و صرفاً به برخی موضوعات مختص می‌شود _ مثل جامعه‌ی صدر اسلام که در برخی موارد مانند استفاده از شراب و یا برده داری، با آموزه‌های دینی همراهی نمی‌کرد، لذا احکام آنها در اجتماع، تدریجی و با توجه به تغییر مردم تعیین شد _ ما با شرایط دیگری روبه‌رو هستیم که اکثریت با اصلِ حاکمیت مشکلی ندارند اما لازم است حاکمیت در بعضی حوزه‌ها همان رفتاری را داشته باشد که در صدر اسلام و در برخی موضوعات اتفاق افتاده.

پاسخ به این سوالات و سنجشِ میزانِ متمایز بودن در آموزش بورس جمعیت و کیفیتِ تفاوتِ بیان شده، نیازمند یک بررسی همه جانبه است که یک تیم بزرگ و صادق می‌خواهد. اما آنچه از مشاهده و تحلیل شخصی بنده بر می‌آید، این است که این تفاوت و تقاضایِ به رسمیت شناخته شدنِ آن، کاملاً مشهود بوده و خصوصا در طبقه‌ی متوسط که قلب جامعه محسوب می‌شود، ظهور و بروز قوی‌تری دارد. ولی مهمتر از نظر شخصی بنده، تصوری‌ست که جامعه از خود دارد و پاسخی‌ست که باید حاکمیت، در کمال صداقت و واقع بینی به آن بدهد. زیرا وقتی یک قانون، اکثریتِ عقیده مندان به خود را از دست بدهد، عملاً فرقی با حرفِ زور ندارد و جامعه، پذیرای آن نیست. حتی اگر آن قانون، حکم خدا باشد و تَرکِ آن در دستگاه الهی، تبعات سنگینی برای مردم داشته باشد. لذا، گفتنِ مدامِ این نکته که در کشور ما حجاب، قانون است و باید همه به آن احترام بگذارند وقتی قابل اعتناست که عقیده مندان به حجاب، در اکثریت باشند. در غیر این صورت، مثل هر قانون دیگری از مقبولیت می‌افتد و در مقام اجرا، هیچ جایگاهی ندارد.

در اینجا لازم است به بخش دیگر مسئله‌ی اصلی یعنی ″تغییرِ نسبت مردم و حاکمیت″ بپردازم. یعنی تغییرِ حاکمیت. سوال اساسی این است: آیا چیزی که ما در عمل از جمهوری اسلامی می‌بینیم، همانی‌ست که ادعا می‌کند و حداقل در گذشته، عملاً به این ادعا نزدیک‌تر بوده؟ آیا جامعه، چه به درست چه به غلط، قدرتِ سیاسیِ جاریِ در کشور را عملاً همانی می‌داند و می‌بیند که در چهل سالِ پیش می‌دید؟ به نظر می‌رسد مجموعه‌ای از ناکارآمدی‌ها و رفتارهای غلطِ دولت‌های مختلف در این سال‌ها، نه تنها به عنوان یکی از عوامل تغییر یا عیان شدن تفاوتِ بخشی از جامعه، عمل کرده است بلکه باعث خشمگینی جامعه نیز شده است.

به طور مثال وقتی مراجع تقلید، بارها اعلام کرده‌اند وام‌های بانکی کشور ربوی‌ست، یا وقتی در ادارات و سازمان‌های دولتی مختلف، انواع فساد مالی و اداری، به دفعات مکرر دیده می‌شود، ابتدایی‌ترین سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا رطب خورده می‌تواند منع رطب کند؟ آنهم برای دیگران؟ اینجا صحبت از آن نیست که تا وقتی فلان چیز درست نشده، به چیزهای دیگر نپردازدید. اینجا صحبت از آن است که آیا کسی که در عمل به اعتقداتش، پایش لنگ است، می‌تواند دیگران را بابت اجرا نکردن همان‌ها مواخذه کند؟ آیا پدری که به دلایل شخصی نتوانسته زندگی معقولی برای فرزندانش فراهم کند، این جایگاه را دارد که از آنها بابت درس نخواندن ناراحت شود؟ حتی اگر حرفش درست باشد. این ماجراها باعث شده حتی خیلی از باورمندان به شریعت اسلامی هم از جمهوری اسلامی بخواهند اول خودش را درست کند، بعد چنین مطالبه‌ای از دیگران داشته باشد.

در هر صورت، چیزی که الان از اهمیت بالایی برخوردار است، فهمِ درست از آن چیزی‌ست که رخ می‌دهد. فهمِ درست از یک مطالبه‌ی مردمی. فهمِ این واقعیت که بخشِ قابل توجهی از جامعه با حاکمیت تفاوت دارند و می‌خواهند براساس همین تفاوت، زندگی کند. این افراد چه تعدادند؟ تفاوت این افراد با حاکمیت، در چه سطحی‌ست و بر سر چه موضوعاتی‌ست؟ این‌ دو سوال باید دقیق و سریع پاسخ داده شود. در این ایام که مثل سایر موارد، مطالبه مردمی و اغتشاشات با هم پیوند خورده، هم آنهایی که دنبال رسمیت یافتنِ تفاوت‌شان هستند و هم حاکمیت، باید مراقبت کنند که این ″مسئله‌ی اصلی″ پشتِ سرِ این اغتشاشات گم نشود و بی‌پاسخ نماند. هرکسی که به امنیتی کردن و امنیتی ماندن شرایط کشور دامن می‌زند، اگر خائن نباشد، حداقلش این است که قدم رو به جلویی برای این سرزمین برنمی‌دارد.

جنتلمن‌ها؛ واکنش آقای رئیس به رفتار جوانمردانه قاسمپور و کاکس

به گزارش مجله خبری نگار، مسابقه کامران قاسمپور با جی دن کاکس یک رقابت تمام عیار بود. قدرت و توان فنی دو کشتی‌گیر به کنار، این دو در پایان مسابقه کاری انجام دادند که به شدت مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. رفتار فوق حرفه‌ای کشتی‌گیر آمریکا یعنی کاکس که تصاویر بسیار زیبایی از آن منتشر شد و تمام علاقه‌مندان به کشتی را به واکنش وا داشت.

کاکس که برای رسیدن به پیروزی در این مسابقه دست به هر تلاشی زد در نهایت بازنده شد تا برای دومین سال پیاپی مدال طلای این وزن را از دست بدهد، اما بلافاصله بعد از اتمام مسابقه جلو آمد و با در آغوش گرفتن کامران قاسمپور پیروزی او را تبریک گفت. بماند که برخی از رسانه‌ها در ایران با الفاظ زشت از کاکس یاد کردند، اما کاکس نشان داد که چه منش بالایی دارد و رفتاری کاملاً متفاوت با ورزشکاران ایرانی دارد که می‌تواند برای نوجوانان آموزنده و مهم باشد.

سیاری از ورزشکاران ایرانی در هنگام پیروزی آدم‌های محترم و مهربانی هستند، اما وقتی بازنده می‌شوند، به خشمگین‌ترین آدم‌های روی زمین تبدیل می‌شوند. فینال المپیک توکیو در وزن ۸۶ کیلوگرم بین دیوید تیلور با حسن یزدانی یکی از این دست مسابقات است که این رفتار را همه دیدند، اما کاکس نشان داد که ورزش معنای دیگری به جز برد و باخت، دارد. رفتار کاکس با قاسمپور به حدی حرفه‌ای و جذاب بود که واکنش جالب توجه اتحادیه جهانی را هم در پی داشت.

نناد لالوویچ رئیس اتحادیه جهانی کشتی که از این حرکت به وجد آمده بود بلافاصله به این ماجرا واکنش نشان داد و این حرکت را ستود: «۶ دقیقه کشتی کامران قاسمپور و جی دن کاکس برای طلای رقابت‌های جهانی بلگراد بسیار پرتنش و پربرخورد دنبال شد و حتی در مقطعی نیز کشتی‌گیر ایرانی با خونریزی مواجه شد. بعد از پایان این دو همدیگر را در آغوش متمایز بودن در آموزش بورس گرفتند و با هم خوش و بش کردند که برایم بسیار مهم بود. ورزش ما را متحد می‌کند، چه در برد و چه در باخت باید بدانیم رفاقتی وجود دارد که از همه چیز متمایز است.

خیلی به رفتار این دو جنتلمن افتخار می‌کنم. آن‌ها کشتی و ورزش را در بالاترین سطح نشان دادند.» رفتار مشابه آن چیزی که کاکس نشان داد را قبل از این از دیوید تیلور هم چندین بار دیده بودیم. تیلور دارای یک اخلاق انسانی والا بوده و هر بار چه برده و چه باخته به نیکی از حسن یزدانی یاد کرده و یا جردن باروفس که با کسب ۱۰ مدال ارزشمند جهان و المپیک هرگز رقیبی را کوچک نشمارده. همین چند روز پیش طا‌ها آکگول به کشتی‌گیر سنگین وزن ایران طعنه زد و از رفتار امیرحسین زارع در جهانی سال گذشته انتقاد کرد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.