گسترش پذیرش رمزارزها
سفیر انگلیس در تهران برای دومین بار ظرف دو هفته اخیر به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران احضار و به وی گفته شد ایران گزینههای ممکن را در واکنش متقابل به هرگونه اقدام نامتعارف طرف بریتانیایی مدنظر قرار خواهد داد.
فارس: سفیر انگلیس در تهران برای دومین بار ظرف دو هفته اخیر به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران احضار و به وی گفته شد ایران گزینههای ممکن را در واکنش متقابل به هرگونه اقدام نامتعارف طرف بریتانیایی مدنظر قرار خواهد داد.
در واکنش به اظهارات مداخله جویانه مقامات وزارت خارجه انگلیس، «سایمون شرکلیف» سفیر این کشور در جمهوری اسلامی ایران روز سه شنبه ۱۲ مهر ماه به وزارت امور خارجه احضار شد.
این دومین بار ظرف دو هفته اخیر است که شرکلیف به وزارت خارجه احضار میشود. او دوم مهر ماه و در پی فضاسازیهای خصمانه رسانههای فارسی زبان به وزارت امور خارجه احضار و در این دیدار مراتب اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران به دولت انگلیس به خاطر میزبانی این کشور از رسانههایی که در روزهای اخیر تحریک و دعوت به اغتشاش و گسترش آشوبها در جمهوری اسلامی ایران را در صدر برنامههای خود قرار دادهاند، به وی ابلاغ شد.
مدیرکل اروپای غربی وزارت امور خارجه در دیدار روز سه شنبه ۱۲ مهر ماه خطاب به سفیر انگلیس تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران دخالت وزارت گسترش پذیرش رمزارزها خارجه بریتانیا در امور داخلی ایران با توسل به تعابیر جعلی و تحریک آمیز را مردود دانسته و قویا محکوم میکند.
وی افزود: متاسفانه طرف بریتانیایی با صدور بیانیههای یکجانبه و گزینشی نشان میدهد که عملا در سناریوسازیهای معاندینی که در این کشور علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند، سهم دارد.
این مقام وزارت خارجه همچنین گفت که جمهوری اسلامی ایران گزینههای ممکن را در واکنش متقابل به هرگونه اقدام نامتعارف طرف بریتانیایی مدنظر قرار خواهد داد.
گفتنی است، جیمز کلورلی وزیر خارجه انگلیس اخیرا در اظهاراتی مداخله جویانه درباره اوضاع داخلی ایران، گفته است: ما به همکاری با شرکایمان جهت پاسخگو کردن مقامات ایران به خاطر نقض فاحش حقوق بشر ادامه خواهیم داد.
«جیمز کلورلی» وزیر خارجه جدید انگلیس همچنین چهارشنبه ۳۰ شهریور ماه در اظهاراتی تلاش کرد از اعتراضات به مرگ «مهسا امینی» بهرهبرداری کرده و آن را به مذاکرات رفع تحریمها ارتباط دهد. وی از مقامات ایران خواست «مسیری دیگر» را از جمله پذیرش توافق هستهای انتخاب کنند. این مقام ارشد انگلیسی به خبرگزاری فرانسه در سازمان ملل گفت: مقامات ایران باید توجه کنند که مردم از جهتی که آنها در پیش گرفتهاند ناراضی هستند.
وی در ادامه با اتهامزنی علیه برنامه صلحآمیز هستهای ایران گفت «آنها میتوانند جاهطلبیهای سلاحهای هستهای خود را کنار بگذارند» و مدعی شد: «میتوانند سرکوب صداها در داخل کشور خود را متوقف کنند. میتوانند فعالیتهای بیثباتکننده خود را متوقف کنند».
انتخابات آمریکا در هالهای از ابهام
آمریکا با یکی از عجیبترین انتخابات میاندورهای خود مواجه است. اگر یکماه پیش این انتخابات برگزار میشد، میتوانستیم از تقسیم مجلسین آمریکا میان دموکراتها و جمهوریخواهان سخن بگوییم. دموکراتها در سنا دست برتر را داشتند و جمهوریخواهان نیز در مجلس نمایندگان از چنین وضعیتی برخوردار بودند. اما امروز همه چیز در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
دقیقا یک ماه تا روز انتخابات مانده است و جمهوریخواهان برای تصاحب مجلس نمایندگان در ماه نوامبر تمایل بیشتری دارند. در سنا اما انتخابات به انبوه میلیونها دلاری بستگی دارد که قرار است نقش تعیینکننده در ایالتهای موسوم به میدان نبرد داشته باشد. به نوشته روزنامه نیویورکتایمز، تقریبا برای دو دهه، انتخابات میاندورهای بهطور متوالی مملو از امواج پرتنش حزبی بوده است: «برای دموکراتها در سال۲۰۰۶، جمهوریخواهان در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ و دموکراتها دوباره در سال ۲۰۱۸.» با این حال، درحالیکه اولین برگههای رای پستی برای رایدهندگان ارسال میشود، نتیجه انتخابات میاندورهای۲۰۲۲ در ۸ نوامبر بهطور غیرعادی غیرقابل پیشبینی بهنظر میرسد.
این میتواند یک دلیل برای خوشبینی دموکراتها در انتخابات باشد و دوست دارند سناریوی انتخابات ریاستجمهوری سال۲۰۲۰ اینبار برای آنها در کنگره رخ بدهد. از بسیاری جهات، دو حزب تقریبا بهطور کامل از مسیر انتخاباتی متفاوت صحبت میکنند و کمتر بر سر سیاستهای خاص شباهت نظر دارند. اینگونه به گسترش پذیرش رمزارزها نظر میرسد که دو حزب دارای فهرستهای کاملا متفاوت و پر از چالشهای پیش روی مردم آمریکا هستند. با این حال هر دو گروه روی چندین محور اساسی متمرکز شدهاند تا رایدهندگان را ترغیب کنند تا به سود حزب خود رای بدهند.
جمهوریخواهان، رایدهندگان را با پیامهایی درباره اقتصاد ضعیف، جنایات ترسناک، تورم فزاینده و ریاستجمهوری نفرتامیز بایدن ترغیب به رای دادن میکنند. دموکراتها با هشدار درباره سلب حق سقط جنین و بازگشت دونالد ترامپ به قدرت قصد دارند مردم را بترسانند تا به حزب متبوع خود رای بدهند. هر دو حزب عمده توان خود را صرف مردمان حومه شهر بهویژه زنان کردهاند که باارزشترین گروه در انتخابات بهشدت قطبیشده هستند.
امسال مانند یک ترن هوایی سیاسی بالا و پایین شده است. جمهوریخواهان به خود میبالیدند که یک موج معمولی برای حزبشان در حال شکلگیری است و دموکراتها پس از تصمیم دیوان عالی (عمدتا محافظهکار) مبنی بر ابطال حق سقط جنین، رایدهندگان مترقی و مستقل را تشویق میکنند که به پای صندوقهای رای بیایند. اما حالا همهچیز در هالهای از ابهام قرار گرفته و گویی آونگ زمان در حال حرکت به عقب است. ناوین نایاک، استراتژیست دموکرات و رئیس مرکز صندوق اقدام برای پیشرفت آمریکا اذعان کرد: «ای کاش انتخابات یک ماه پیش بود.» با این حال، او از اینکه حزب خود هنوز شانس برای پیروزی دارد خوشحال است؛ اما این نکته را هم متذکر شد که دموکراتها هیچ کاری برای حضور در این انتخابات نکردهاند. چالش دموکراتها این است که آنها هیچ فرصتی برای خطا ندارند.
همانطور که پیتر هارت، یک کارشناس نظرسنجی کهنهکار از حزب دموکرات میگوید: «حتی کوچکترین لرزش دموکراتها را در اقلیت قرار میدهد.» در حال حاضر سنا بهطور مساوی بین دو حزب یعنی ۵۰-۵۰ تقسیم شده است و نامحبوبی بایدن میتواند به ضرر دموکراتها باشد. در ماه نوامبر، انتظار میرود که موضوعات مورد علاقه هر حزبی در ذهن رایدهندگان غالب باشد، دست بالا را در انتخابات داشته باشد. پل شوماخر، استراتژیست کهنهکار جمهوریخواه، مستقر در کارولینای شمالی، با اشاره به لفاظیهای حزب دموکرات درباره سقط جنین و ترامپیسم گفت: «پیام دموکراتها این است؛ اگر جمهوری خواهان را انتخاب کنید، آسمان ممکن است سقوط کند!» اما او این نکته را متذکر شد که «رایدهندگان در حال حاضر میبینند که آسمان در حال سقوط است - همه اینها به دلیل اقتصاد بد جو بایدن است؛ افزایش قیمتها در فروشگاههای خواربارفروشی یک واقعیت روزمره زندگی است.»
جمهوریخواهان برای تصاحب مجلس نمایندگان خوشبین هستند. الیز استفانیک، نماینده نیویورک در مجلس نمایندگان و رئیس کنفرانس جمهوریخواهان، در مصاحبهای از یک «سونامی قرمز» صحبت کرد. او گفت: «من فکر میکنم ما میتوانیم بیش از ۳۵کرسی بهدست آوریم که میتواند منجر به کسب اکثریت بزرگ از زمان رکود بزرگ بهحساب آید. «جمهوریخواهان، در واقع، تنها به یک موج قرمز نیاز دارند تا از ۲۲۰نماینده فعلی عبور کنند و اکثریت را بهدست آورند.
به گفته تحلیلگران سیاسی که رقابتپذیری نژادها را ارزیابی میکنند، برای اینکه دموکراتها بتوانند قدرت را حفظ کنند، باید تقریبا ایالتهای میدان نبرد را پیروز شوند. این پیروزی زمانی حاصل میشود که آنها در ۸۰درصد این ایالتها برنده از میدان رقابت خارج شوند. دن کانستون، که رئیس صندوق رهبری کنگره است، همسو با رهبری جمهوریخواه مجلس خاطرنشان کرد که اگر جمهوریخواهان هر ایالتی را که ترامپ تصاحب کرده بود، با ۵درصد کمتر یا بیشتر بهدست آورند، آنها میتوانند مجلس نمایندگان را با ۲۲۴ کرسی فتح کنند. او در خصوص اینکه آیا شرایط را برای فتح مجلس نمایندگان مهیا میبیند، تصریح کرد: «تاکنون محیط سیاسی به طرق مختلف در این چرخه حرکت کرده و مسائل متضاد بیشتری مطرح شده است که هر دو طرف را درگیر و پرانرژی نگه داشته است.»
چیزی که بیش از همه دموکراتها را ترسانده است، هزینه بسیار زیاد کمیته مرکزی حزب جمهوریخواهان برای انتخابات است. شان پاتریک مالونی، نماینده نیویورک، رئیس کمیته مبارزات انتخاباتی دموکرات کنگره، در مصاحبهای گفت: «ما همیشه میدانستیم که این رقابت سخت خواهد بود.» او درباره کسری نقدی فوقالعاده حزب کمیته مرکزی دموکراتها هم گفت: «ما فقط به اندازهای داریم که بگوییم کفاف دخل و خرجمان را میدهد.»
در سنا، میدان جنگ توسط جریانهای قدرتمند شکل گرفته و به ۱۰ ایالت افزایش یافته است و اگر یک ایالت به جمهوریخواهان روی خوش نشان دهد، آنها مجلس سنا را به کنترل خود در خواهند آورد. جمهوریخواهان با عقب نشاندن دموکراتها بر سر موضوعات جنایی و جرم و جنایت، جایگاه خود را در چندین رقابت مهم در سنا - از جمله در نوادا، پنسیلوانیا و ویسکانسین - بهبود بخشیدهاند. اما این دستاوردها بهدلیل موقعیت نامطلوب چندین نامزد جمهوریخواه، از جمله آنهایی که در آریزونا و جورجیا هستند، خنثی میشود؛ جایی که ورق مبارزات انتخاباتی بازگشته است؛ به همین دلیل هرشل واکر جمهوریخواه در جورجیا مجبور شده که این ادعا را مطرح کند که به سقط جنین نامزد سابق خود کمک مالی کرده است.
همچنین یکی از مهمترین تحولات سنا در نیوهمپشایر اتفاق افتاد؛ جایی که جمهوریخواهان دون بولدوک را در ماه سپتامبر با وجود هشدارهایی که درباره او دادند و وی را صاحب «ایدههای دیوانهکننده» خواندند، باز نامزدش کردند. در یک مصاحبه رادیویی اخیر، سناتور ریک اسکات، رئیس کمیته ملی سناتورهای جمهوریخواه، نیوهمپشایر را در میان پنج فرصت برتر برای پیروزی انتخاب نکرد. اواخر روز جمعه، گروه اسکات دستور به لغو اهدای بیش از ۵میلیون دلاری که برای آنجا در نظر گرفته بود، کرد و گفت که این وجوه را به جای دیگری هدایت میکند. ناکامی در جذب آرا، جمهوریخواهان سنا را در طول سال۲۰۲۲ با مشکل مواجه کرده است و سناتور میچ مک کانل، رهبر اقلیت، در تابستان از «کیفیت نامزدها» شکایت کرد. اما اکثر استراتژیستهای جمهوریخواه سنا اکنون کنترل مجلس سنا را به ویژه در نوادا و جورجیا دنبال میکنند؛ جایی که دموکراتهای فعلی به دنبال انتخاب مجدد هستند.
در پنسیلوانیا، هم یک جمهوریخواه بازنشسته را مد نظر قرار دادهاند که اگر دو نفر از سه نامزد مطرح برنده شوند، کنترل سنا مجددا به دست جمهوریخواهان خواهد افتاد. هر دو طرف همچنان به دنبال گسترش نقشه انتخاباتی هستند. کمیته مرکزی دموکراتها به تازگی پول بیشتری به کارولینای شمالی تزریق کرده است و جمهوریخواهان شانس خود را در کلورادو افزایش دادهاند. همچنین میلیونها دلار برای نامزدهای جمهوریخواهان در اوهایو و فلوریدا در نظر گرفته شده است. گای سیسیل، یکی از فعالان کهنهکار کمپین انتخاباتی دموکراتها میگوید: «این عجیبترین میاندورهای است که من تا به حال دیدهام؛ زیرا شما شاهد دو مسیر کاملا متفاوت هستید. آنچه را که تاریخ به ما میگوید و این دادهها به ما گوشزد میکنند، انتخابات بسیار نزدیکی پیش روی ما خواهد بود.»
جامعه ایران به انبار مواد محترقه تبدیل شده، مردم را با نظام تصمیمگیری همراه کنید، شاید هنوز دیر نشده باشد
چرا التهاب موجود جامعه ایرانی را باید جدی گرفت؟ محمدمهدی بهکیش، حسن درگاهی، محمد طبیبیان، موسی غنینژاد و مسعود نیلی در بیانیهای تبیین کردند
اعتراضها
در پی ضایعه تاسفباری که برای شادروان خانم مهسا امینی حین بازداشت به وقوع پیوست، موجی از اعتراضها در جامعه به راه افتاد که هنوز هم ادامه دارد. قبل از آن هم در آبان ۹۸ حرکت گسترده دیگری به دنبال افزایش قیمت بنزین به وقوع پیوست و پیش از آن هم در دی ۱۳۹۶ اتفاقات مشابهی رخ داده بود.
بدیهی است چنانچه جامعه در شرایطی قرار داشت که رضایت عمومی در آن برقرار میبود، عرصه بروز نارضایتیهای موردی، محدود به موضوعاتی میشد که توسط نهادهای متعارف سیاسی و مدنی با شیوههای کمهزینه قابلیت حلوفصل داشت.
بنابراین سوال بسیار مهمی که در چنین مواقعی اهمیت بالا پیدا میکند آن است که چرا جامعه در چنین وضعیت ناپایدار و ملتهبی قرار گرفته و به انبار مواد محترقهای تبدیل شده که با جرقههایی مشتعل شده و آتش به سرعت در آن، گسترش پیدا میکند.
به نظر میرسد لازم است تحلیلی علمی و دقیق از چرایی التهاب موجود در جامعه ایرانی ارائه شود تا بتواند تلاشی سازنده و نه مخرب را برای عبور از این شرایط بحرانی نتیجه دهد. تلاشی که توقف بحران در آن، نه با غلبه یکی بر دیگری، بلکه با مسالمت و مرافقت حاصل شود. از این رو در ادامه سعی میکنیم تحلیلی مختصر و پاسخی مبتنی بر آمارهای رسمی کشور برای سوال یادشده ارائه کنیم.
چرا جامعه ما اینچنین ملتهب است؟
برای پاسخ به این سوال، به چند آمار اشاره میکنیم. این آمارها بیانگر آن هستند که طی بیش از چهار دهه گذشته، تحولات عمیقی در جامعه ما به وقوع پیوسته که دو مشاهده حیاتی را پیشروی ما قرار داده است:
۱- مشاهده اول آن است که جامعه ایرانی با چند دهه گذشته خود، تفاوتهایی عمیق پیدا کرده است. بنابراین، شکافی بزرگ میان خصوصیات اجتماعی و فرهنگی حال و گذشته به وضوح قابل مشاهده است.
۲- مشاهده دوم اشاره به موانعی دارد که در مسیر تحولات طبیعی جامعه قرار گرفته است. مشاهده دوم، سیلابی را نشان میدهد که به صورت خروشان حرکت کرده اما ناگاه به بنبست رسیده است. این مسیر مسدود چنانچه باز نشود، تخریبهای بزرگی را نتیجه خواهد داد که ترمیم آن شاید هیچگاه امکانپذیر نباشد. در ادامه به تبیین دقیقتر این دو مشاهده میپردازیم.
رد وقایع اخیر در تحولات جمعیتی
سرشماری سال ۱۳۵۵ نشان میدهد؛ جمعیت کشور در آن سال کمی کمتر از ۳۴ میلیون نفر بوده است که تقریباً نیمی از آن بیسواد، نیمی ساکن روستا بوده و تقریباً ۴۵ درصد به لحاظ سنی، کمتر از ۱۵ سال داشتهاند. تعداد دانشجویان در آن سال تنها در حدود ۱۵۰ هزار نفر بوده که نشان میدهد تقریباً به ازای هر ۲۳۰ نفر یک دانشجو داشتهایم. این در حالی است که براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵، از ۸۰ میلیون جمعیت کل کشور، تقریباً ۶۰ میلیون نفر در شهر زندگی میکردهاند و تعداد دانشجویان حدود چهار میلیون نفر (به ازای هر ۲۰ نفر یک نفر دانشجو) بوده است. این به معنی آن است که در ازای حدود ۳/۲ برابر شدن جمعیت، تعداد دانشجویان، حدوداً ۳۰ برابر شده است. از نظر ترکیب سنی جمعیت هم، در مقایسه با سال ۱۳۵۵ که فقط حدود ۱۵ میلیون نفر در فاصله سنی ۱۵ تا ۵۰ سال بهعنوان جمعیت با انرژی و موثر کشور بودهاند، در سال ۱۳۹۵، حدود ۴۷ میلیون نفر در این فاصله سنی قرار داشتهاند. پس جمعیت امروز کشور، بسیار شهریتر، تحصیلکردهتر و در بازه سنی اثربخشی و برخورداری از انرژی اجتماعی بیشتر از گذشته است. به همه اینها میتوان دسترسی غیرقابل اجتناب به اطلاعات را بهعنوان یک عنصر کلیدی و تحولآفرین اضافه کرد. امروز بدون تردید با وجود نعمت بیبدیل فضای مجازی، آحاد مردم به صورت بهنگام از هرگونه اطلاعی که مایل باشند بهرهمند هستند. برخورداری از سطح تحصیلات بالا و گستردگی زیاد در سطح کشور نیز باعث شده است که سطح آگاهی عموم مردم به طرز شگفتآوری بالا باشد.
ردپای اعتراضهای اخیر در تحولات جامعه زنان
عرصه تحولی بسیار بزرگ دیگر که نیازمند توجه ویژه است، اتفاقات مهمی است که طی ۴۰ سال گذشته برای زنان این سرزمین به وقوع پیوسته است. در سال ۱۳۵۵، حدود ۱۶ میلیون نفر از جمعیت کشور را زنان تشکیل میداده که حدود ۱۱ میلیون نفر از آنان فاقد سواد خواندن و نوشتن بودهاند. در سال ذکرشده، تنها ۴۸ هزار نفر از دختران کشور، دانشجو بودهاند. طی ۴۰ سال گذشته با توسعه گسترده آموزش عالی برای زنان، تعداد دانشجویان دختر در بعضی از سالها به بیش از ۲/۲ میلیون نفر رسید (بیش از ۴۰ برابر رقم سال ۱۳۵۵) و تعداد زنان دارای تحصیلات عالی، هماینک از مرز هفت میلیون نفر فراتر رفته است. این نشان میدهد که جامعه زنان امروز، دارای توانمندی به مراتب بیشتر نسبت به گذشته گسترش پذیرش رمزارزها است. این توانمندی بیشتر، خود را در برخورداری از استقلال رای و نظر در مورد سبک زندگی و بروز تنوع بیشتر در خواستهها و مطالبات عمومی و اجتماعی ظاهر میکند. افزایش آگاهی عمومی و بهویژه آگاهی زنان به حقوق فردی و اجتماعیشان سبب شده است که احترام به خواستهها و شیوههای زندگی این گروه مهم از جمعیت کشور ضروری باشد.
جامعه ایران به انبار مواد محترقه تبدیل شده، مردم را با نظام تصمیمگیری همراه کنید، شاید هنوز دیر نشده باشد
بدون نیاز به هرگونه توضیح بیشتر، کاملاً واضح به نظر میرسد که حکمرانی بر کُلیت جامعه ایرانی با مشخصههای مختصری که از نظر برخورداری قابلتوجه از سطح تحصیلات بیشتر، شهرنشینی بیشتر و بهرهمندی شگفتآور از اطلاعات به دلیل وجود فضای مجازی، بیان شد، مستلزم رعایت قواعدی است که ذیل یک عنوان کلیِ «مراعات بیشتر» و «احترام فزونتر» به خواستهها و تمایلات آنها قرار میگیرد. این ضرورت را در امر حکمرانی، وقتی در مورد زنان مدنظر قرار میدهیم با شدتِ به مراتب زیادتری اهمیت پیدا میکند. وجه دیگر این بیان را اینگونه میتوان مطرح کرد که عدم توجه به تحولات عظیمِ کیفیِ رخداده در جامعه ایرانی، ریسکها و هزینههای سنگینی را متوجه نظام حکمرانی میکند. آنچه این روزها مشاهده میشود را میتوان جلوهای شاید کوچک از این کمتوجهی تلقی کرد.
حال سراغ مشاهده دوم میرویم. ادبیات گسترده علمی موجود نشان میدهد که با افزایش سطح تحصیلات، توسعه شهرنشینی، دسترسی بیشتر به اطلاعات و فراهم شدن بیشتر زیرساختها و بهطور ویژه، با افزایش مشخصههای یادشده برای زنان، تقاضا برای رفاه فزونتر، مشارکت موثرتر سیاسی و شفافیت مالی و سیاسی و در یک کلمه، کیفیت بهتر حکمرانی، افزایش پیدا میکند. تحولات یادشده در مورد جامعه ایرانی همانطور که در ارقام مختصر یادشده مشاهده شد، در غالب موارد، چشمگیر بوده که به نظر میرسد متناسب با آن، چنین تقاضای بالایی را از کیفیت حکمرانی در جامعه ایران شکل داده است. اما متاسفانه، مسیری که طی یک دهه گذشته و بهطور کاملاً ویژه در فاصله سالهای ۱۳۹۶ به بعد در هر سه زمینه یادشده یعنی «رفاه»، «مشارکت سیاسی» و «شفافیت مالی و سیاسی» طی شده، خلاف جهت مورد تقاضا بوده است.
ردپای وقایع اخیر در وضعیت رفاه خانوارهای ایرانی
از نظر رفاهی، سطح رفاه خانوارهای ایرانی بهطور متوسط، طی دهه ۱۳۹۰، حدود ۳۷ درصد کاهش پیدا کرده است و بهطور خاص، ۱۰ درصد کمدرآمد جمعیتی کشور، با حدود ۳۰ درصد کاهش سطح رفاه مواجه بوده است. طبقه متوسط شهری بهعنوان نمادی از تحولخواهی اجتماعی، در سال ۱۳۹۰، بیش از ۶۰ درصد از جمعیت کشور را تشکیل میداده و در مقابل، قشر کمدرآمد، جمعیتی حدود ۱۱ میلیون نفر داشته است. تحولات نامطلوب دهه ۱۳۹۰، باعث آن شده است که جمعیت کمدرآمد کشور به رقم هشداردهنده ۲۳ میلیون نفر برسد که این میزان افزایشِ هشداردهنده فقط با کوچکتر شدن جمعیت طبقه متوسط اتفاق افتاده است. این تغییر بزرگ که عمدتاً مربوط به سالهای ۱۳۹۶ به بعد است زمینه مساعدی را برای تنشهای اجتماعی به وجود آورده است. لازم به یادآوری است که شیب افزایش قابلتوجه جمعیت کمدرآمد جامعه از سال ۱۳۹۶ به بعد بهطور هشداردهندهای افزایش پیدا کرده است و نکته هشداردهنده و مهم آن است که برای اولین بار، طی چهار سال گذشته، بهطور هماهنگ و تقریباً یکسان، از جمعیت پردرآمد و قشر متوسط کاسته شده و به کمدرآمدها افزوده شده است. به این ترتیب یکی از بدترین جلوههای نابرابری که در اقتصاد کشور رخ داده آن بوده که همه اقشار در شیب نزولی قرار داشتهاند اما قشر کمدرآمد با آهنگی بسیار تندتر به عمق فقر رانده شده است. حال در چنین شرایطی که جامعه روزبهروز فقیرتر میشود، انتشار اطلاعات مربوط به فسادهای مالی در مقیاسهای باورنکردنی، شرایط رفاهی تعدادی از مسوولان، اقامت فرزندان برخی مسوولان در کشورهای خارجی و بهطور مختصر، برخورداری از رانتهای بزرگ در شرایط گستردگی فقر، بهطور طبیعی، جامعه را عصبانی کرده و خشم آنها را آماده اشتعال میکند. جامعه زنان نیز که با شیبی شگفتآور به تحصیلات دانشگاهی دست پیدا کرده، وقتی وارد بازار کار شده، با درهای بسته مواجه شده است. بهطوری که نرخ بیکاری زنان جوان تحصیلکرده طی سالهای گذشته، بهندرت از ۵۵ درصد کمتر بوده است. این عدد برای جوانان تحصیلکرده اعم از زن و مرد نیز همواره در حاشیه ۴۰ درصد قرار داشته است.
اوج تعداد جوانان تحصیلکرده دانشگاهی زن و مرد پس از یک دوره ناکامی در دستیابی به اشتغال و توقف کامل اشتغالزایی سالهای نیمه دوم دهه ۱۳۸۰، با پنجرهای از امید در حوالی سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ به خوشبینی رسید و انتظارات مثبت آنها فرصتی استثنایی برای بهبود وضع کشور به وجود آورد. اما بروز تغییرات بزرگ در نیمه دوم دهه گذشته، انتظارات آینده را از یک «فرصت» استثنایی به «تهدیدی» سهمگین تبدیل کرد و بحرانهای بزرگ ارزی و حضیض سرمایهگذاری سالهای اخیر را به وجود آورد. خلاصه آنکه فقر گسترده در کنار رانتهای بزرگ، همراه با کاهش قابل توجهِ مشارکت سیاسی طی سالهای اخیر، اعتماد را بهعنوان مولفه اصلی سرمایه اجتماعی بهشدت تضعیف کرده و بدبینی و ناامیدی را جایگزین انتظارات مثبت گذشته کرده است. چشمانداز منفی نسبت به آینده از یک طرف خروج سرمایه را جایگزین سرمایهگذاری میکند و از طرف دیگر، به مهاجرت نیروی انسانی بهصورت گسترده دامن میزند. طبیعی است کشوری که سرمایههای انسانی و فیزیکی خود را از دست میدهد و سرمایههای مالی و طبیعی آن هم در حالت بحرانی قرار دارد، براساس همه علائم استاندارد، در وضعیت هشدار قرار میگیرد. امروز درآمد سرانه ما، حتی مستقل از توزیع بسیار نابرابر آن، نهتنها از ترکیه، بلکه در سطحی پایینتر از آذربایجان، ترکمنستان و قرقیزستان قرار گرفته است.
این علائم هشدار را میتوان بهراحتی در محیط پیرامونی مشاهده کرد. امروز وقتی انباشت مشکلاتِ آب، خاک، پیشروی بیابانها، تخریب جنگلها و مراتع، آلودگی گسترده هوا، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، مشکلات عمیق نظام بانکی و کسری بودجه بزرگ ساختاری را در کنار چالشهای جدی سیاست خارجی که محدودیتهای مالی و اقتصادی زیادی را برای کشور بهوجود آورده و خود را در رشد اقتصادی پایین و تورم بالا منعکس کرده، مشاهده میکنیم، متحیر میشویم که چگونه نظام حکمرانی، بیمحابا، جبهههای بسیار پرریسک جدیدی مانند ورود به حوزههای فرهنگیِ شخصیِ مردم را بهروی خود میگشاید و خود، داوطلبانه به ابعاد بحرانها میافزاید.
بدون هیچگونه تردیدی، اگر کشور با چالش موجودِ سیاست خارجی و مشکلات عمیقِ ضعف اعتماد به شکل حاد کنونی هم مواجه نبود، بازهم برای غلبه بر مشکلات عظیمِ انباشتهشده موجود، مهلتی بیش از دو دهه کار فشرده پرتنشِ توام با همراهی مردم نیاز داشت. نظام اداره کشور برای عبور از چالشهای بزرگ موجود، به هنرمندان، ورزشکاران، استادان دانشگاه، روزنامهنگاران، دانشجویان و کنشگران سیاسی که نوع دیگری میاندیشند، نخبگانی که منتقد هستند و بسیاری دیگر از گروههای موثر جامعه نیازمند است. حل مشکلات عمیق کشور یک فرآیند فنی یا اداری نیست که بتوان با هر تعداد و با هر وضعیتی از شرایط سیاسی و اجتماعی و با هر کیفیتی از حکمرانی آن را به اجرا درآورد، بلکه برای این کار، ناچار به عبور از یک فرآیند بسیار پیچیده اجتماعی-سیاسی است که فقط با مرافقت و مسالمت و شنیدن نظرات و گردن نهادن به خواستههایی که بعضی از آنها را نظام تصمیمگیری هم نمیپسندد حاصل میشود. اما متاسفانه آنچه مشاهده میکنیم این است که با سخاوتمندی بسیار، در هر یک از این حوادث، بخش بزرگی از این نیروهای موثر از دست رفتهاند.
باید به این نکته مهم توجه داشت که انتقاد یک نعمت بزرگ برای تصحیح خطاهایی است که نهتنها هر انسانی بلکه بهطور ویژه هر تصمیمگیرندهای و بهطور بسیار ویژه، هر تصمیمگیرنده مهمی در معرض آن قرار دارد و از آن گریزی نیست. این نعمت بزرگ در صورتی که مورد استفاده قرار نگیرد به اعتراض تبدیل میشود و اعتراض چنانچه شنیده نشود به خشم تغییر وضعیت میدهد و خشم در ادامه تبدیل به نفرت میشود و از اینجا به بعد، خشونت بهعنوان نیروی پیشران اصلی عمل میکند. همچنین اصرار بر اجرای سیاستهایی که هرچند از منظر تصمیمگیرنده درست به نظر برسد ولی مورد مخالفت طیفهای بزرگ و موثری از جامعه باشد، تنها منتهی به سوق دادن بخشهای بزرگتری از مردم به مخالف میشود و با این کار کنترل عمومی حجم بزرگ اعتراضها ناممکن میشود. در نتیجه شواهد نشان میدهد که متاسفانه به دلیل سوءتدبیر، از مراحل کمخطر عبور کرده و وارد فاز خشم شدهایم. ممکن است تصمیمگیرندگان موفق شوند در مرحله خشم، آن را سرکوب کنند و به اشتباه تصور کنند که غائله به پایان رسیده اما با خشم فروخفته بخشهای بزرگ و موثر جامعه، اداره کشور جز از طریق تداوم بهکارگیری اجبارهای مختلف ناممکن میشود و این فرآیند، فاصله و قهری دائمی را میان جامعه و حکومت رقم میزند که نتیجه آن فقط تعمیق بیشتر فقر و فساد است. حال سوال مهم و اساسی گسترش پذیرش رمزارزها این است که بهراستی آیا با این وضعیت ملتهبِ پرتنش داخلی و خارجی، از کدامیک از ابرچالشهایی که گلوی کشورمان را میفشارد میتوان بهسلامت عبور کرد؟
درخواست توام با تاکید از نظام تصمیمگیری، توجه به این نکته اساسی است که جامعه ایران، امروز با مجموعه بیسابقهای از مشکلات روبهرو است و بههیچوجه ظرفیتی برای اضافهشدن مشکل جدید به آنها وجود ندارد. به بهانه کوچکی همهچیز میتواند بهطور ناگهانی به هم بریزد. برای کنار زدن مشکلات عظیم اقتصادی و چالش بزرگ سیاست خارجی، چارهای جز همراه کردن مردم با همه چندگونگی و تنوعی که دارند نیست و این همراه کردن تنها با پذیرش واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی موجود جامعه ایران، به همین شکل موجود حاصل میشود.
شاید هنوز هم دیر نشده باشد. اینکه مسوولان رسماً اعلام کردهاند که انتقاد و اعتراض، حق مردم است اما اغتشاش و آشوب غیرقابل قبول است، بیان سنجیدهای است که عدم ارائه راهکارهای اجرایی برای گسترش پذیرش رمزارزها تحقق آن، به بروز فجایعی منجر میشود که بخشی از آن را بهطور ویژه امروز در دانشگاهها مشاهده میکنیم. فقط با به رسمیت شناختنِ عملیِ انتقاد و اعتراض است که میتوان از شتاب گرفتن اغتشاش و بههمریختگی فراگیر امور جلوگیری کرد. از این رو برای اجتناب از فرو افتادن عمیقتر در بازیِ باخت-باختِ موجود، ابتکار عمل بهطور کامل با تصمیمگیرندگان است. هرچند توصیه به معترضان برای استفاده از ادبیاتِ اعتراضیِ وزین نیز همچنان یک تاکید خیرخواهانه است.
فقط لازم است یک گام متواضعانه و از روی آشتی از سوی تصمیمگیرندگان به جلو برداشته شود، تا جامعه پرمهر ایرانی نیز چندین گام به سمت جلو بردارد. آینده مثبت ایران تنها از مسیر مسالمت با همه مردم و نه با بخشی از آن عبور میکند و این هدف فقط با پذیرش واقعیتهای برآمده از جامعهای متکثر و با تنوع زیادِ فرهنگی و اجتماعی محقق میشود. این مجموعه متکثر، تا گسترش پذیرش رمزارزها آنجا که ما میدانیم، قانونگریز و هرجومرجطلب نیست، از بههمریختگی فراگیر امور سیاسی کشور گریزان است و از این رو راهحلها، البته چنانچه حل مسالمتآمیز مساله مدنظر باشد، بسیار ساده است.
بهراحتی میشد با پذیرش خطایی که صورت گرفته و ضایعهای را نه فقط برای یک خانواده کوچک بلکه برای خانواده بزرگ و مهربان ایرانی بهوجود آورده و عذرخواهی بابت آن، ابعاد غمبارِ موضوع، محدود به یک مساله شود. اما با کمال تاسف، آن یک مساله، امروز به دهها و بلکه صدها ضایعه جبرانناپذیرِ انسانی و اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. در حال حاضر همچنان این فرصت وجود دارد که با آزادی همه آنانی که فرزندان این سرزمین هستند و باید در ساختن فردای آن نقشآفرینی کنند و فراهم آوردن شرایط طرح و بیان آزادانه انتقادها و ابراز اعتراضهای رسمی و مسالمتآمیز، گام اول انسجام مجدد جامعه برای گذار از این پیچ خطرناک برداشته شود.
«ابتذال و احساسات» محصول ورود میکروسلبریتیها به سپهرسیاست
تا قبل از پیدایش نرم افزارهای مختلف ارتباطی در عصر حاضر مانند اینستاگرام، تلگرام، واتساپ، فیسبوک، یوتیوب، سروش، ایتا، آی گپ و. همه انسانهای روی کره زمین تنها از طریق رسانههای شنیداری و دیداری تلویزیون، ماهواره و رسانههای مکتوب مانند روزنامههای کثیرالانتشار از اخبار و اطلاعات روز جهان باخبر میشدند، اما پس از گسترش روزافزون فناوریها در حوزه اینترنت و شبکههای اجتماعی با تحول و پیدایش نرمافزارهای جدید ارتباطی و از بین رفتن مرز زمانی و مکانی بین مردم کشورهای مختلف جهان، امروزه شاهد پدیدهای نوظهور به نام میکروسلبریتی هستیم.
اساسا قرار گرفتن در فضای مجازی تنها با نصب نرمافزارهای مختلف و اتصال به اینترنت برای هر گروه سنی با هر دیدگاه، عقیده و تفکری امکان پذیر شده است. شاید کاربران با فعالیت در فضای مجازی به واژه میکرو سلبریتی برخورده کرده باشند، اما به طور عمیق ندانند معنا و مفهوم آن چیست. در این گفتگو قصد داریم ابعاد مختلف پدیده میکرو سلبریتی را بررسی کرده و به مخاطبان اطلاعات مفیدی در این باره عرضه کنیم. به همین منظور با دکتر احسان شاه قاسمی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و مترجم کتاب سلبریتیهای اینترنتی به گفتگو نشستیم. این محقق و پژوهشگر کشورمان تاکنون بیش از ۴۰کتاب در حوزه سلبریتیها را به فارسی ترجمه کرده است. دکتر شاه قاسمی، دیدگاه انتقادی و واقعبینانه نسبت به فضای مجازی و فعالیت افراد مشهور در آن دارد.
ابتدا باید با تاریخچه پیدایش واژه میکروسلبریتی آشنا شویم و بدانیم معنای آن چیست و اولین بار توسط چه کسی مطرح شده است؟
اصطلاح میکروسلبریتی یا خرده سلبریتی را اولین بار خانم ترزا سنف محقق و پژوهشگر دانشگاه مک کواری سیدنی استرالیا سال۲۰۰۹ در پژوهش خود منتشر کرد. این واژه در پژوهش او با نام «دختران دوربینی» در اوایل سال۲۰۰۱ مطرح شد. خانم ترزا سنف، پژوهش خود را هنگامی آغاز میکند که در آن زمان شبکههای اجتماعی فیسبوک، توییتر مای اسپیس و اینستاگرام وجود نداشته و نسل شبکههای اجتماعی هنوز متولد نشده بود و وی اولین بار اصطلاح میکروسلبریتی یا سلبریتی خرد را نوآوری کرده است. میکروسلبریتی یا سلبریتی خرد کسانی هستند که در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند و ظهور و بروزشان فقط در این شبکهها امکانپذیر است. شاید بپرسید چرا؟ در پاسخ باید بگویم به این دلیل که اینها نمیتوانند یک سلبریتی واقعی باشند. در سال۲۰۰۱ یک سلبریتی واقعی نیازمند این بود که یک صفت برجسته داشته باشد، اما میکروسلبریتیها بدون داشتن یک صفت برجسته شهرت مییافتند به عنوان مثال در سال ۲۰۰۹ خوانندهای به نام الکس بدون داشتن هیچ نوع استعدادی در هنر خوانندگی با صدای ناهنجارش توانست به یک خواننده جهانی تبدیل شود و این مورد در آن زمان به نظر من یک استثنا بود.
بهتر است بدانید میکروسلبریتی یا خردهسلبریتیها محبوبیت خود را از طریق فناوریهایی همچون ویدئو و تصویر بر بستر وب به دست میآورند. مهمترین تفاوتی که این افراد با سلبریتیهای مشهور دارند، این است که مخاطبان آنها واقعیتر به نظر میرسند. آنها براین باورند که تمام افراد مخاطبی دارند که میتوانند به شکلی راهبردی از طریق ارتباطات و تعامل مداوم آن را حفظ کنند. با ظهور این نوع از شهرت است که پولهای بادآوردهتری بهدست میآید. برندهای مختلفی از طریق مشارکت با همین خردهسلبریتیها به تبلیغ و درآمدزایی میپردازند. تبلیغ توسط این خردهسلبریتیها از چند جهت منافع بیشتری برای برندها و خردهسلبریتیها تأمین میکند:
۱- در فضای مجازی، نظارتی روی فعالیت خردهسلبریتیها وجود ندارد.
۲- سازوکار مالیاتی برای این نوع از تبلیغات حتی در کشورهای اروپایی هم دیده نشده است. در نتیجه این بخش، درآمدزایی بالایی برای سلبریتیها و خردهسلبریتیها و البته برندهایی که نیاز به تبلیغ دارند به ارمغان میآورد.
میکروسلبریتی فردی است که با گذاشتن عکس و فیلم از لحظات خصوصی زندگیاش و همچنین بیان دیدگاههایش در شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و اینستاگرام معروف و محبوب شده است. در واقع میکروسلبریتی به کاربری گفته میشود که در شبکههای اجتماعی روزانه و مداوم فعالیت میکند و صفحه شخصی او در معرض دید حوزه عمومی مجازی قرار گرفته است. این کاربران، هواداران زیادی دارند و معمولا بیش از صدها هزار نفر از صفحه اینستاگرامی آنان دیدن میکنند. در واقع این افراد برای به نمایش گذاشتن زندگی روزمرهشان و کسب شهرت از تمام قابلیت شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. با تحقیق بر شش صفحه پرطرفدار اینستاگرام به روش تحلیل مضمون مقولاتی که معرف زندگی روزمره میکروسلبریتیها بود، استخراج شد. معیار انتخاب میکروسلبریتی، دنبالکنندگان بالای ۱۰۰هزار نفر، انتشار تصاویر شخصی و فعالیت مداوم در نظر گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان داد میکروسلبریتیها برای حفظ خود آرمانی از مصرف گرایی، تجملگرایی، فرهنگ وانمود کردن، خلاقیت و ابتکار، عبور از مرز هنجارهای قانونی، اجتماعی و خاطرهسازی بهره میبرند تا شهرت خود را در شبکههای اجتماعی تثبیت کنند. آنها برای حفظ شهرت به تبادل و تعامل با کاربران پرداخته و به منظور منزلت جویی نیازمند تایید و پذیرش کاربرانشان هستند. تلفیق مرز میان خیال و واقعیت، مشخصه بارز محتوایی است که این افراد منتشر کردهاند.
نکته بسیار مهم این است که میکروسلبریتیها در صفحاتشان چیزی را به نمایش میگذارند که دنبالکنندگان آنها را ندارند، اما رویای آن را در سر میپرورانند. به عبارت دیگر با عکس و فیلم و نظرهایشان آرزوهای دنبالکنندگانشان را نمایش میدهند. تفاوت میکروسلبریتیها با سلبریتیها در این است که سلبریتیهای دنیای واقعی سعی میکنند تا حدود زیادی فاصله خودشان با مخاطبانشان را حفظ کنند، اما میکروسلبریتیها به مخاطبانشان نزدیکتر هستند. در گذشته شاهد این نکته بودهایم که مردم بیشتر به خواندن اخبار زرد و غیررسمی و زندگی خصوصی بازیگران (سلبریتیهای واقعی) تعامل داشتند تا اخبار رسمی، بنابراین میکروسلبریتیها سعی میکنند خصوصیترین مسائل شخصی خود را برای لایک و کامنت بیشتر و جلب نظر مخاطبان و دیدهشدن و افزایش تعداد دنبالکنندگان در صفحات خود عرضه کنند. میکروسلبریتیها همان سلبریتیهای غیررسمی هستند که به رواج مشهور شدن به هر قیمتی، بحثهای بازاریابی و تبلیغات برخط، نمایشی شدن روابط و اعمال انسانی را به وجود آورده اند. صفحات میکروسلبریتیها همواره مورد توجه اهالی بازار و تجارت نیز بوده است، آنها گزینه مناسبی برای تبلیغات کالاها به شمار میآیند و اغلب شرکتها و کارخانههای تجاری از صفحه آنان برای معرفی کالای خود به مصرفکنندگان استفاده میکنند.
میکروسلبریتیها با جستوجو در مسائل مختلف و اتفاقات روز جامعه در موضوعات مختلف به نشر باورها، عقاید و افکار خود در شبکههای مجازی میپردازند که به رواج باورهای غلط به دلیل نشر اکاذیب در جامعه منجر میشوند و همین مسأله باعث ایجاد رفتارهای غلط و گمراهی در جامعه خواهدشد که گاهی خسارتهای آن جبران ناپذیر است. به دلیل فرامرزی بودن بستر اینترنت، کاربران میتوانند به آخرین اطلاعات روز دنیا در فضای مجازی دسترسی پیدا کنند و در برخی وقایع و اتفاقات تعداد محدودی از افراد اطلاعات غیرواقعی را در فضای مجازی منتشر میکنند و برخی نیز بدون تحقیقات این مطالب را باور میکنند. برخی کاربران اطلاعات لازم از قوانین فضای مجازی ندارند و دست به نشر مطالب کذب در فضای مجازی میزنند و با این اقدام مسائل کوچک را در فضای مجازی بزرگ جلوه میدهند و باعث سلب آسایش روانی جامعه میشوند. این مسأله بارها امتحان خود را پس داده که شایعات خیلی زودتر از واقعیتها در اختیار کاربران قرار گرفته است.
آیا ظهور و فعالیت میکروسلبریتیها در شبکههای اجتماعی خوب است یا بد و آیا میتواند تبعاتی بر جامعه داشتهباشد؟
برخی معتقدند ظهور میکروسلبریتیها باعث افزایش چندصدایی در جامعه میشود و احتمال دیکتاتوری و تکصدایی شدن در جامعه کاهش مییابد. بنده به عنوان کسی که ۱۲ سال در حوزه سلبریتیها و فرهنگ شهرت پژوهش و تاکنون بیش از ۴۰ عنوان کتاب در حوزه سلبریتیهای اینترنتی به فارسی ترجمه کردهام، معتقدم پس از ظهور تکنولوژیهای وب۲ در سال ۲۰۰۵ و پیدایش میکروسلبریتیها و انفجار شهرتشان، برای جامعه ایرانی بسیار زیانبار بوده است. میکروسلبریتیها، الگوهای نابجا و دروغینی هستند، طوری در فضای مجازی وانمود میکنند انگار انسانهای باهوش، شاد و خوشبختی هستند و حقیقت خود را در زیر لایههای پنهان فضای مجازی مخفی میکنند و صفتهای شایسته و ایدهآل انسانی خود را که دروغی بیش نیست، تنها در مقابل دوربین از خود نشان میدهند. در حقیقت آنها انسانهای افسرده و ناراحتی هستند که به مشکلات روحی و روانی دچار و حتی از انسانهای دیگر نه تنها بهتر بلکه بدتر هم هستند. بارها جامعهشناسان درباره فضای مجازی و غیر واقعی بودن شخصیتهای فضای مجازی و اعتماد نکردن به این افراد هشدارهایی به جامعه دادهاند.
پول تنها هدفی است که میکروسلبریتیها در فضای مجازی به دنبال آن میگردند. آنها آرمانهای دینی، سیاسی، آزادی ندارند و به دنبال برجستهسازی اینها نیستند و بیشتر به دنبال به دستآوردن پول هستند و این امر برای میکروسلبریتیها محقق نمیشود مگر با جلب نظر و توجه دیگران! در واقع میکروسلبریتیها به دنبال خلق پول در فضای مجازی راههایی را برای جلب نظر و توجه مخاطبان خود پیدا میکنند. هر قدر دنبالکنندگان آنها بیشتر باشد میتوانند تبلیغات گرانتری بگیرند و بازهم با به دستآوردن پول صفحه خود را در فضای مجازی مشهورتر کنند. در واقع یک بازی برد-برد برای یک میکروسلبریتی است که با گذاشتن زوایای مختلف زندگی خصوصیاش در فضای مجازی و صفحه شخصیاش با جلب توجه مخاطبان برای خود پول خلق میکند؛ همان پولهای بادآوردهای که روز به روز بیشتر هم میشود.
چه لزومی دارد درباره میکرو سلبریتیها پژوهش کنیم و آنها را بشناسیم؟ کسب آگاهی در این خصوص به چه درد قشر جوان و جامعه ایرانی میخورد؟
چون امروزه شبکههای اجتماعی جزءلاینفک زندگی بشر شدهاند و به نظر میرسد جدا شدن از آن برای مخاطبان غیرممکن باشد، باید در این باره تحقیق و پژوهش کنیم و بدانیم قدم در چه دنیایی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میگذاریم. پژوهش و آگاهیبخشی به مردم درباره میکرو سلبریتیها آنقدر اهمیت دارد که رهبر معظم انقلاب نیز نگرانی خود را ابراز کردند. رهبر انقلاب بیان کردند: «فضای مجازی یک چیزی نیست که آدم بتواند مثل یک آب روانی هر جور که میخواهد از آن استفاده بکند؛ دیگران دارند این آب را به یک سمتی که خودشان میخواهند هدایت میکنند؛ آنها دارند این فضا را مدیریت میکنند. خب، وقتی که ما میدانیم کسانی از بیرون دارند فضای مجازی را که ما هم دستاندرکار آن هستیم و مبتلابه ما است هدایت و مدیریت میکنند ما نمیتوانیم در مقابل آن بیکار بنشینیم.»
تاثیر میکروسلبریتیها بر نحوه و سبک زندگی امروز ما قاطع است، به این معنی که هدف اصلی میکروسلبریتی خلق پول از طریق تبلیغ است و اثر آنها بر مصرفگرایی در جامعه ما قطعی است. درست است که تاثیرات سیاسی کوتاهمدتشان زیاد نیست، ولی تاثیرات آنها بر مصرفگرایی و ترویج سبک زندگی غربی بسیار عمیق است. بخش مهمی از جامعه بهخصوص نوجوان با تقلید از میکروسبلریتیها سبک پوشش خود را تغییر داده و به سبک میکروسلبریتیها لباس میپوشند؛ بنابراین در سبک زندگی و پوشش میکروسلبریتیها اثر قطعی برجامعه دارند و خواهند داشت. چیزی که در جامعه عیان است این است که سبک پوشش تغییر کرده است. میکروسلبریتیها باعث کمرنگشدن و کمارزششدن ارزشهای دینی و پوششی در جامعه میشوند و ما امروزه آثار آن را در سبک پوشش جامعه میبینیم که چگونه ارزشهای دینی و پوشش حجاب وعفاف در حال افول است. افراد بسیار زیادی هستند که از دین کنده میشوند، اما نیاز به دین در آنها از بین نمیرود. نکته حائز اهمیت این که جوانان ما دنبال مراجع جدید فکری میگردند و بهدلیل کمتجربهبودن قشر جوان و نداشتن سواد رسانهای در فضای مجازی در دام میکروسلبریتیها گرفتار میشوند. اینجاست که نقش آموزشوپرورش جهت آگاهیدادن به قشر نوجوان و جوان در مدارس و دانشگاههای کشور بسیار حیاتی است. اگر آمارهای موجود در جامعه را بررسی کنیم متوجه این موضوع عجیب میشویم که جامعه ایرانی به سمت فقر پیش میرود، اما وقتی میکروسلبریتیها کالایی را در صفحه شخصی خود تبلیغ میکنند اثر قطعی بر فروش دارند؛ بنابراین صفحات میکروسلبریتیها همواره مورد توجه اهالی بازار و تجارت بوده است. آنها گزینه مناسبی برای تبلیغات کالاها بهشمارمیآیند و اغلب شرکتها و کارخانههای تجاری از صفحه آنان برای معرفی کالای خود به مصرفکنندگان استفاده میکنند. بهعنوانمثال یک بوتیک یا فروشگاه لباسفروشی در فلان قسمت شهر تهران قراردادی را با یک میکروسلبریتی منعقد میکند و یک میکروسلبریتی با گذاشتن یک استوری حراج در صفحه شخصیاش موجب بهفروشرفتن تمام اجناس آن فروشگاه لباس میشود. جامعه اگر به سمتوسوی مصرفگرایی و تجملگرایی پیش رود از نظرمن یک جامعه فروپاشیده است.
آقای دکتر، در اغتشاشات اخیر شاهد نقشآفرینی میکروسلبریتیها در تحریک مردم برای حضور در اغتشاشات بودیم. آیا میکروسلبریتیها در حوزه سیاست هم میتوانند اثرگذار باشند؟
جوانان ما باید بدانند که میکروسلبریتیها در فضای مجازی هیچگونه آرمان سیاسی ندارند، اما سپهر سیاست را در اختیار گرفتند. به بیان سادهتر بگویم میکروسلبریتیها کار سیاسی را برای جلبتوجه انجام میدهند. به جرات بگویم این سیاسیکاری سلبریتیها برای جامعه ما تبعاتی به همراه خواهد داشت. به این معنی که سپهر سیاست به ابتذال کشیده و احساساتگرا میشود و بهجای اینکه درباره درست و غلط صحبت کنیم درباره احساسات حامی درست و گسترش پذیرش رمزارزها گسترش پذیرش رمزارزها غلط صحبت میکنیم. اگر کسی هم این قضیه را نپذیرد مجبور میشود بپذیرد. درنهایت بدون اینکه اصول جنجالگرایی سلبریتیهای خرد را بپذیریم، نمیتوانیم در عرصه سیاست حتی صحبت کنیم. متذکر میشوم همه پژوهشهای فرهنگی باید به این سمت و سو هدایت شود تا درباره موضوع شهرت، از دیدگاه و نظرات نوجوانانوجوانان درباره سلبریتیها جویا شویم.
سفر عتبات گران شد/ لغو برخی اعزامها به دلیل افزایش قیمتها
ساعت24-با بالا رفتن نرخ دلار، هزینه سفر عتبات هم افزایش یافت. از طرفی هم برخی از صرافیها حاضر به پرداخت ارز متشکل نمیشوند و همین امر موجب شده تا بعضی از کاروانها اقدام به لغو سفر یا افزایش مجدد هزینه سفر کنند.
سفرهای زیارتی به عتبات ۲ روز پس از اربعین حسینی از سر گرفته شد و سازمان حج و زیارت به منظور اعزام نظاممند زائران، اقدام به ثبتنام از متقاضیان زیارت عتبات کرد. البته با توجه به اینکه بسیاری از عاشقان حسینی در ایام اربعین به زیارت کربلا مشرف شده بودند، تعداد متقاضیان سفر عتبات در روزهای گذشته محدود بود. چرا که با برنامهریزی دولت به منظور تسهیل سفر اربعین، بیش از سه میلیون و ۵۰۰ هزار ایرانی پس از ۲ سال دوری از حرم به دلیل کرونا، توفیق تشرف به عتبات را کسب کرده و به زیارت اربعین حسینی مشرف شدند.
کاهش متقاضیان سفر عتبات پس از اربعین
با این وجود، برخی هم مشتاق سفر به عتبات و زیارت اعتاب مقدسه عراق در خلوتی هستند و با توجه به شلوغی در مرزها همزمان با ایام اربعین و تأکید مسؤولان ستاد مرکزی اربعین برای به تعویق انداختن این سفر، در دور جدید اعزامها برای زیارت حرم امام حسین علیهالسلام برنامهریزی کردهاند. البته امسال نیز همچون سالهای گذشته، پس از اربعین تعداد متقاضیان زیارت عتبات کاهش یافته است.
دور جدید سفرهای زیارتی به عتبات از آبان آغاز میشود
حجتالاسلام صحبتالله رحمانی، معاون عتبات سازمان حج و زیارت با بیان اینکه این دوره از اعزامها تا پایان مهرماه برنامهریزی شده است، میگوید: ظرفیت کاروانهای زیارتی در قالب سفرهای یک هفتهای به صورت زمینی و هوایی تا پایان مهرماه اعلام شده است و متقاضیان این سفر معنوی میتوانند با مراجعه به دفاتر زیارتی در یکی از کاروانها که ظرفیت خالی دارد، ثبتنام کنند. پس از پایان این دوره، دور جدید سفرهای زیارتی به عتبات از اول آبانماه کلید میخورد که هنوز هزینه آن مشخص نیست.
در این دوره از اعزامها هزینه سفر هوایی به عراق ۱۲ میلیون تومان اعلام شد که اکنون هزینه سفر یک هفتهای به عتبات به ۱۳ میلیون تومان هم رسیده است. این امر در حالی است که سال گذشته پس از برقراری اعزامهای رسمی به عتبات، هزینه این سفرها هشت میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود، اما با توجه به نوسان قیمت ارز، اکنون هزینه سفر عتبات نیز بیشتر از قبل شده است.
دلاری بودن بخش قابل توجهی از هزینه سفر عتبات/ هزینههای ارزی ثابت است
بسیاری از افراد هم تصور میکنند که سازمان حج و زیارت درصدد سودجویی یا افزایش هزینه سفرهای زیارتی است. اما به گفته حمیدرضا محمدی، مدیرکل دفتر پذیرش و اعزام زائرین عتبات، هزینه سفرهای زیارتی به عراق بر اساس دینار و دلار به عنوان پول رایج این کشور پیشبینی میشود. بر همین اساس، در صورت بالا رفتن نرخ ارز، هزینه سفر عتبات نیز متناسب با همان، بالا میرود.
وی با بیان اینکه هدف ما کاهش هزینهها و جلب رضایت زائران است، میافزاید: هزینه ارزی سفر عتبات ثابت است و اگر افزایش قیمت در سفر عتبات اتفاق میافتد، به دلیل بالا رفتن قیمت ارز است؛ چرا که نوسان قیمت دلار در کشور موجب تغییرات در قیمت سفر زیارتی به عتبات میشود.
افزایش قیمت سفر عتبات با بالا رفتن نرخ ارز/ صرافیها حاضر به پرداخت ارز متشکل نمیشوند
البته باید به این نکته نیز اشاره کنیم که در کنار هزینه بالای بلیت پروازهای عتبات که به گفته سیدصادق حسینی، رئیس سازمان حج و زیارت ۶۰ درصد هزینه سفرها را شامل میشود، بخش قابل توجهی از هزینه سفر عتبات همچون اسکان، تغذیه و حمل و نقل در عراق نیز به دینار یا دلار است. حتی بخشی از هزینه پروازها همچون خدمات فرودگاهی به صورت ارزی محاسبه میشود. به همین گسترش پذیرش رمزارزها دلیل هم با بالا رفتن نرخ ارز، افزایش هزینههای سفر نیز دور از انتظار نیست.
در اوایل شهریورماه امسال برای سفر عتبات ارز متشکل ۲۸ هزار تومانی تخصیص پیدا کرد که اکنون این مبلغ به حدود ۳۰ هزار تومان رسیده است. با این وجود، با پیگیریهای خبرنگار فارس و سر زدن به برخی از صرافیها، بسیاری از آنها از پرداخت ارز متشکل امتناع کرده و حتی برخی از صرافیها دلار با نرخ بالاتر از قیمت ارز متشکل عرضه میکنند.
لغو برخی اعزامها با افزایش قیمت سفر عتبات
بر همین اساس، برخی از شرکتهای مجری اعزام زائران به عتبات هم با وجود اعلام هزینه سفر، یا سفر خود را لغو کردند و یا هزینه آن را افزایش دادهاند که این امر موجب نارضایتی زائران شده است.
با این وجود، سازمان حج و زیارت درصدد است تا سفرهای زیارتی را ساماندهی کند و با کاهش برخی از هزینهها و حتی اجاره هتلهای مختلف، اجازه ندهد تا زائران به دلیل مشکل تأمین هزینه سفر، از زیارت عتبات بازمانند. پیگیری برای تخصیص وام سفر زیارتی به عتبات از دیگر اقداماتی است که برای کاهش بار مالی سفرهای زیارتی میتواند اثربخش باشد. اما امسال فقط در ایام نوروز این وام به زائران عتبات اختصاص پیدا کرد. در حالی که دولت به سفرهای زیارتی ارزان و آسان تأکید دارد و حتی اربعین امسال هم ثابت کرد که برای سفرهای زیارتی از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد.
به گزارش فارس، سفرهای زیارتی به عتبات به صورت هوایی از آذرماه سال گذشته برقرار شد و از خرداد امسال نیز مرزهای زمینی با عراق باز شد و اکنون سفر به عراق بدون نیاز به صدور ویزا در حال انجام است و سازمان حج و زیارت به عنوان متولی اعزام زائران به عتبات با برنامهریزی مدون سعی در حفظ امنیت، سلامت، کرامت و عزت زائران کشورمان دارد.
دیدگاه شما