«تاریخ آخرین بهروزرسانی این مقاله: شهریور ۱۴۰۰»
آشنایی با انواع نمودارهای قیمت بیتکوین در تحلیل تکنیکال
همانطور که میدانید، راههای گوناگونی برای تحلیل بازارهای مالی با استفاده از تحلیل تکنیکال (TA) وجود دارد. بعضی از تریدرها از اندیکاتورها و نوسانگرها، و برخی دیگر از تحرک قیمت برای تحلیل استفاده میکنند.
«تاریخ آخرین بهروزرسانی این مقاله: شهریور ۱۴۰۰»
نمودارهای شمعی (candlestick chart) یک نمای تاریخی از قیمت در طول دورهی زمانی مشخص ارائه میکنند. هدف این نمودارها بهدست آوردن الگوهای جاری با مطالعهی تحرکات قیمت یک دارایی در گذشته است. الگوهای شمعی اطلاعات خوبی درباره یک دارایی نمایش میدهند و تریدرها سعی میکنند از آن اطلاعات در بازارهای سهام، فارکس و رمزارز بهره ببرند.
بعضی از نمونههای رایج این الگوها را بهطور کلی الگوهای نمودار کلاسیک مینامند. اینها تعدادی از شناختهشدهترین الگوها هستند و تریدرها هم بهعنوان اندیکاتورهای معاملاتی قبولشان دارند. خُب چرا؟ مگر معامله و سرمایهگذاری بهمعنای یافتن نقاطی نیست که دیگران نادیده گرفتهاند؟ بله، ولی روانشناسی جمعی هم در این فعالیت دخیل است. از آنجایی که الگوهای تکنیکال در قید و بند هیچ اصل علمی و قانون فیزیکی نیستند، تاثیرگذاریشان به تعداد تریدرها و سرمایهگذارانی بستگی دارد که به آنها توجه دارند.
پرچم (Flag)
پرچم (flag) ناحیهای از جمود یا ایست روند (consolidation) است که برخلاف مسیر روند بلندمدت بوده و پس از یک حرکت شارپ در قیمت رخ میدهد؛ شبیه یک پرچم روی میله پرچم است که در آن میله نقش حرکت تکانهای و پرچم ناحیهی ایست روند است.
میتوان از پرچمها برای شناسایی تداوم بالقوهی روند قیمتی استفاده کرد. حجمِی که الگو را همراهی میکند هم مهم است. اگر ایدهآل نگاه کنیم، حرکت تکانهای باید در حجم بالا رخ دهد، در حالی که فاز ایست روند باید حجم پایینتر و رو به کاهشی داشته باشد.
پرچم صعودی (Bull Flag)
پرچم صعودی (bull flag) در یک روند صعودی و پس از یک حرکت شارپ رو به بالا رخ میدهد و معمولاً پس از آن هم حرکت صعودی ادامه پیدا میکند.
پرچم نزولی (Bear Flag)
پرچم نزولی (bear flag) در روند نزولی و پس از حرکت شارپ نزولی رخ میدهد. پس از آن هم حرکت نزولی تداوم خواهد داشت.
پرچم سهگوش (Pennant)
پرچمهای سهگوش (pennant) نوعی پرچم هستند که منطقه ایست روند در آنها، روندهای نزولی و صعودی همگرا (مانند یک مثلث) دارد. پرچم سهگوش یک ترکیب خنثی داشته و تفسیر آن کاملا به زمینهی الگو بستگی دارد.
مثلثها
الگوی چارت مثلثی یک طیف قیمتی همگرا دارد که معمولاً پس از آن روند ادامه پیدا میکند. خودِ الگوی مثلثی نشانگر توقف در روند مبنا است، اما میتواند بیانگر حرکت معکوس یا ادامه روند نیز باشد.
مثلث صعودی (Ascending triangle)
مثلث صعودی زمانی شکل میگیرد که یک ناحیه مقاومت افقی وجود داشته باشد و یک خط روند صعودی در یک سری کفِ بالاتر کشیده شده باشد. اصولاً هربار که قیمت از مقاومت افقی پایینتر میآید، خریدار در قیمتهای بالاتر وارد شد و کفهای بالاتری ایجاد میکند. با ایجاد تنش در سطح مقاومت، درصورتیکه قیمت سطح مقاومت را بشکند، پس از آن شاهد رشد سریع با حجمهای بالا خواهیم بود. پس مثلث صعودی یک الگوی گاوی است.
مثلث نزولی (Descending triangle)
مثلث نزولی برعکسِ مثلث صعودی است. این مثلث زمانی شکل میگیرد که یک ناحیه حمایتی افقی وجود داشته باشد و یک خط روند نزولی در یک سری سقفهای پایین کشیده شده باشد. درست مثل مثلث صعودی، هربار که قیمت از حمایت افقی خارج میشود، فروشنده در قیمتهای پایین وارد بازار شده و سقفهای پایینتری ایجاد میکند. بهطورکلی، اگر قیمت از ناحیه حمایتی افقی خارج شود، پس از آن یک کاهش قیمت سریع با حجم بالا داریم. پس این یک الگوی نزولی یا خرسی است.
مثلث متقارن (Symmetrical triangle)
مثلث متقارن (symmetrical triangle) با یک خط روند بالای رو به کاهش و یک خط روند پایین رو به افزایش که هردو در یک شیب یکسان رخ میدهد شکل میگیرد. مثلث متقارن نه یک الگوی صعودی است نه یک الگوی نزولی؛ چون تفسیر آن بهشدت بر روند مبنا متکی است. خودِ این مثلث یک الگوی خنثی محسوب میشود که صرفاً بیانگر دورههای ایست روند است.
الگوی کنج یا گوه (Wedge)
کنج (wedge) با خطوط روند همگرا شکل میگیرد و نشانگر انقباض حرکت قیمت است. در این مورد، خطوط روند نشان میدهند که سقفها و کفها در نرخهای مختلف صعودی یا نزولی هستند.
این یعنی با ضعیفتر شدن روند مبنا، بازار در شُرف برگشت است. الگوی کنج میتواند با کاهش حجم همراه بوده و نشانگر کاهش تکانه و سرعت روند باشد.
کنج صعودی (Rising Wedge)
کنج صعودی (rising wedge) یک الگوی برگشت نزولی یا خرسی است. براساس این الگو، با انقباض قیمت، روند صعودی ضعیف و ضعیفتر میشود و شاید درنهایت از خط روند پایینتر عبور کند.
کنج نزولی (Falling Wedge)
کنج نزولی (falling wedge) یک الگوی برگشتی صعودی یا گاوی است. براساس این الگو، با کاهش قیمت و انقباض خطوط روند، تنش ایجاد میشود. کنج نزولی اغلب منجر به سیر صعودی با حرکت تکانهای میشود.
سقف دوقلو و کف دوقلو (Double top & Double bottom)
سقفهای دوقلو و کفهای دوقلو الگوهای هستند که در هنگام حرکت «M» یا «W» شکل بازار رخ میدهند. البته حتی اگر نقاط قیمتی مربوطه دقیقاً یکسان نباشند و فقط شبیه باشند، باز هم این الگوها معتبر هستند.
معمولاً دو نقطه بالا یا پایین حجم بیشتری از مابقی الگو دارند.
سقف دوقلو (Double top)
سقف دوقلو یک الگوی برگشتی نزولی است که در آن قیمت دو بار به سقف میرسد و بار دوم نمیتواند سقف قیمتی را بشکند. در همین حال، پولبک بین دو سقف باید متوسط باشد. وقتی قیمت به کف پولبک بین دو سقف برسد، الگو تایید میشود.
کف دوقلو (Double bottom)
کف دوقلو (Double bottom) یک الگوی برگشتی صعودی است که در آن قیمت دو بار در کف باقی مانده و درنهایت به یک سقف بالاتر حرکت میکند. درست مثل سقف دوقلو، در این الگو هم افتوخیر بین دو کف باید در حد متوسط باشد. وقتی قیمت به یک اوج بالاتر از سقفِ افتوخیز بین دو کف برسد، این الگو تایید میشود.
الگوی سر و شانه (Head and Shoulders)
الگوی سر و شانه (head and shoulders) یک الگوی برگشتی نزولی با یک خط مبنا (خط گردن) و سه قله است. دو قله اول و آخر باید تقریباً در یک سطح قیمت یکسان قرار بگیرند و قله میانی بالاتر از این دو قرار میگیرد. وقتی قیمت حمایت خط مبنا را بشکند الگو تایید میشود.
الگوی سر و شانه معکوس (Inverse head and shoulders)
الگوی سر و شانه معکوس (Inverse head and shoulders)، همانطور که از نام آن برمیآید، نقطه مقابل الگوی سر و شانه است؛ یعنی بیانگر یک برگشت صعودی است. الگوی سر و شانه معکوس زمانی شکل میگیرد که قیمت به یک کف پایینتر در روند نزولی سقوط کند و سپس با افتوخیز، در همان کف قیمتی اول به یک خط حمایتی برسد. وقتی قیمت مقاومت خط مبنا را شکسته و بالاتر برود، الگو تایید میشود.
در پایان
الگوهای نمودار سنتی از شناختهشدهترین الگوهای تحلیل تکنیکال هستند، اما همانند روش تحلیل بازار، نباید آنها را بهصورت جداگانه و ایزوله بررسی کرد. شاید روشی که در یک بازار خوب کار میکند، برای بازار دیگری مناسب نباشد. پس همیشه مناسببودن یک الگو برای بازار موردنظر را بررسی کنید و مدیریت ریسک خوبی داشته باشید.
در نهایت انتخاب شاخصهای بررسی نمودار و تحرکات قیمت به عهده خودتان است و این شما هستید که الگوها را در بازارهای مختلف اِعمال میکنید و براساس آن تصمیم میگیرید. ما اینجا تنها الگوهای مختلف را معرفی کردیم و توصیهای برای استفاده از الگوها و سرمایهگذاری براساس آنها نداریم.
الگوی کندل ستاره دنباله دار یا shooting star چیست؟ انواع الگو ستاره دبناله دار
در تاکید بر لزوم تسلط یک معامله گر بر بازارهای سرمایه از طریق الگوهای مختلف رایج بر کندل ها یا همان شمع های نموداری، همین بس که اگر او در این زمینه نقصی داشته باشد، قطعا منجر به سیگنال های غلط و زیان های بزرگ خواهد شد. در بسیاری از منابع رایگان و غیر رایگان موجود در اینترنت، به معرفی جامع از این الگوها پرداخته شده است. تا به امروز با انواع الگوها و کندل هایی مانند الگوی ابر سیاه پوششی و کندل مرد به دار آویخته آشنا شده ایم. در این مقاله به دنبال معرفی یکی از مشهورترین الگوهای مذکور به نام الگوی ستاره دنباله دار که آن را با عنوان ” shooting star ” نیز می شناسیم، خواهیم رفت تا شما را بیشتر با دسته بندی های موجود در آن و نحوه معامله گری از طریق این الگو آشنا کنیم.
الگوی ستاره دنباله دار یا “shooting star” چیست !؟
در دسته بندی های رایج الگوها برای تحلیل تکنیکال، آنها را می توان در چند دسته مبنی بر نزولی یا صعودی بودن نمودار قرار داد. این الگو به نام کندل ستاره دنباله دار در این دسته بندی دقیقا در مجموعه الگوهای تغییر روند به سمت نزولی قرار می گیرد. این اتفاق به صورت کاملا طبیعی در انتهای یک روند صعودی رخ می دهد. آنچه که در این الگو وجود دارد، مطابق با نامی است که برای آن انتخاب شده است. یک بدنه کوتاه کندلی که در آن، قیمت باز شدن سهم می تواند به اندازه قیمت بسته شدن یا همان پایین ترین قیمت باشد. در ادامه این کندل کوتاه، یک سایه یا شاخ بلند وجود دارد که نشان از رشد سهم در این مجادله تا بالاترین قیمت ممکن و سپس بازگشت به قیمت باز شدن است.
بنابراین باید به صورت قطعی این گونه تعریف کنیم که دقیقا زمانی که کمترین قیمت یک سهم و دارایی با قیمت بسته شدن آن یکسان شود، یک کندل تحت عنوان ستاره دنباله دار به وجود می آید که باید در صورت مشاهده آن برخی مسایل را در معاملات در نظر گرفت.
الگوی ستاره دنباله دار صبح گاهی
الگوهایی مشابه ستاره دنباله دار، در دسته الگوهای بازگشتی قرار دارند. الگوهای بازگشتی حکایت از این موضوع دارد که قیمت آن دارایی در مسیری که رشد کرده، بازگشته و به قیمت قبل می رسد و یا به صورت برعکس در خلاف جهت مسیر نزولی خود به سمت مسیر صعودی تغییر جهت می دهد. این ها منجر به سیگنال های منفی و مثبتی می شود که هر کدام نیازمند اقدامات بعدی می باشند. الگوی ستاره صبحگاهی، همانند تعریفی که برای حالت عکس ستاره دنباله دار شد. در انتهای یک روند نزولی ایجاد می شود و بیانگر شروعی مجدد برای یک روند صعودی است. برای شناسایی این الگو باید به دنبال تشخیص و تحقق سه کندل باشیم :
- یک کندل به صورت نزولی که بزرگ بوده و بدنه بلندی دارد.
- کندل بعدی بدنه کوتاهی دارد.
- کندل سوم را یک کندل صعودی تشکیل می دهد که نشانه ای از تغییر روند می باشد.
با توالی این کندل ها، یک الگو به نام ستاره دنباله دار صبحگاهی به وجود می آید که علامتی بزرگ برای تغییر سمت و سوی نمودار به صورت صعودی آن است. این یک سیگنال بزرگ برای معامله گرانی است که می خواهند وارد بازار شده و سهم مورد نظر را خریداری کنند. البته شایان ذکر است که معمولا در حالات منطقی تر و بدون ریسک می توان یک کندل بعد را نیز تامل کرد تا از شکل گیری روند صعودی به طور کامل مطمئن شویم.
برای شناسایی دقیق این الگو باید چند نکته را مدنظر قرار دهیم و تحقق آنها را به صورت کامل پیگیری کنیم :
- تشکیل یک کندل با بدنه بسیار کوتاه که با کندل صعودی قبلی که البته بسیار بلندتر است، هیچ نقطه اشتراکی نداشته باشد.
- در مورد رنگ کندل ستاره دنباله دار (کندل میانی) هیچ تاکیدی وجود ندارد.
- کندل بعد از ستاره دنباله دار، باید یک کندل صعودی باشد و هر چه بلندتر باشد، قطعیت الگو نیز بیشتر خواهد بود.
ارزش قیمتی در کندل صعودی سوم، باید از میانگین کندل نزولی اول بیشتر باشد و در نقطه بالاتری قرار داشته باشد.
برای آشنایی با کندل شناسی کلیک کنید.
الگوی ستاره دنباله دار شب گاهی
الگوی ستاره دنباله دار شبگاهی دقیقا عکس حالت صبح گاهی می باشد. این الگو نیز به همین منوال اما در پایان یک روند صعودی تشکیل می شود. تغییر جهت در انتهای روند صعودی به معنای آغاز روند نزولی است. برای تحقق این موضوع نیز باید سه کندل به ترتیبی که ذکر می شود تشکیل شود :
- – کندلی با بدنه بزرگ و به حالت صعودی که نشان دهنده انتهای روند است.
- – کندل با بدنه بسیار کوتاه بدون توجه به صعودی یا نزولی بودن آنها
- – کندل به حالت نزولی که آغاز یک روند است و باید بدنه ای بلندتر از میانگین صعودی باشد.
شناسایی این الگو حکایت از شروع یک روند سقوط است. این یک سیگنال نگران کننده برای معامله گرانی است که در آستانه فروش سهم می باشد. نباید در چنین شرایطی نسبت به خرید اقدام کرد و این یک موضوع بدیهی است. باید به وضوح اشاره کنیم که شروع به فرآیند فروش در چنین حالتی یک سود کامل در بازار سالم سرمایه است.
شناسایی این الگو برای معامله گران نیز مستلزم تحقق موارد زیر می باشد :
- باید کندل اول در این الگو، یک کندل بلند با بدنه بزرگ باشد که در حالت صعودی است.
- کندل ستاره دنباله دار شب گاهی (کندل میانی) یک کندل کوتاه با بدنه بسیار کوچک است.
- کندل سوم نیز باید نزولی و پایین تر از میانگین کندل اول صعودی باشد.
کندل ستاره دنباله دار به عنوان یک الگوی تحلیل تکنیکال بازگشتی و پرایس اکشن ( تفاوت پرایس اکشن و تحلیل تکنیکال )، به صورت قطعی در انتهای یک روند شکل می گیرد و پس از آن منجر به تغییر جهت می شود که در قالب دو الگوی صبح گاهی و شب گاهی به طور کامل شرح داده شد. از مهمترین موضوعات در تحقق این الگو کندل میانی آن می باشد. رنگ این کندل همان طور که ذکر شد اهمیت خاصی ندارد اما برای اعتبارسنجی آن در یک الگوی معتبر، بهتر است که نزولی باشد و در این صورت بیشتر قابل اعتماد خواهد بود. همچنین به صورت مشابه با اغلب الگوهای تحلیل تکنیکال، در صورتی که سایه این کندل بلندتر باشد، معتبرتر است. این سایه یک نشانه خوب از حجم بالای معاملاتی و نهایتا قیمتی است که می توان بر مبنای آن عمل کرد. باید دقت کنیم که طبق توصیه معامله گران حرفه ای، باید علاوه بر کندل های سه گانه این الگو، از سایر ابزارها و اندیکاتورها برای تایید روند بهره بگیریم. این اقدام سبب کاهش ریسک معاملاتی می شود. همچنین در روندهای صعودی وجود منطقه حمایت و در روندهای نزولی وجود مقاومت نشانه خوبی در اعتماد به الگو است که باید به آنها بیشتر دقت کنید.
علم کندل استیک و الگوهای بازگشتی در تحلیل تکنیکال
باید بدانیم هیچ سیستم معامله گری وجود ندارد که فقط معاملات سودده تولید کند. تصمیمات اکثر معامله گران در بازار حاصل چند فاکتور اساسی است که شامل تجربیات شخصی، احساسات و توانایی فرد در تحلیل جریان گستردهای از اطلاعات است. این اطلاعات شامل دادههای تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال، اخبار و … هستند. تحلیل تکنیکال برای معامله گران یکی از ابزارهای ارزشمند محسوب میگردد. نمودارهای کندل استیک – Candlestick یا شمعی ژاپنی یکی از منحصربهفردترین و دقیقترین روشهای این نوع از تحلیل است، به گونهای که میتوان گفت درک نمودارهای کندل استیک برای هر معامله گر ضروری است.
عامل اصلی حرکات قیمتی سهام احساسات و افکار معامله گران بازار است. نمودارهای شمعی ژاپنی میتوانند به راحتی تصویری ساده از احساسات بازار و در مجموع تمامی معامله گران را در اختیار ما قرار دهند. از دیگر مزایای این نوع از تحلیل تکنیکال، قابلیت بالا در تفسیر حرکات قیمتی سهام است.
در واقع چیزی که سبب محبوبیت این نوع از نمودارها گشته ارائه اطلاعات جامع در عین سادگی است.
علم کندل استیک تنها یک روش تحلیلی جهت تشخیص الگو نیست. بلکه این علم تعامل میان خریداران و فروشندگان را به روشنی نشان میدهد. تمام اطلاعات مورد نیاز جهت رسم نمودارهای کندل استیک شامل ۴ قیمت باز شدن، بسته شدن، بالاترین و پایینترین (open-close-high- low) است.
علم کندل استیک احتمالاً یکی از قدیمیترین اشکال تحلیل تکنیکال است و قدمت آن به اوایل قرن ۱۷ میلادی برمیگردد. زمانی که مانهیسا هما، تاجر ثروتمند ژاپنی، این روش را جهت تحلیل معاملات برنج ابداع کرد. در برخی منابع از مانهیسا هما با عنوان پدر علم کندل استیک یاد میشود. جالب است بدانید که او در سال ۱۷۵۵ کتابی را با عنوان ” The Fountain of Gold: The Three Monkey Record of Money ” نوشته است که احتمالاً اولین کتاب معامله گری تاریخ است. این یعنی تقریباً پیش از آنکه کشور کنونی ایالاتمتحده آمریکا وجود داشته باشد ژاپنیها در معاملات خود ازین علم بهره میبردهاند. متأسفانه معادل فارسی برای کتاب وجود ندارد.
مانهیسا هما در قالب این عنوان بیان میکند که یک معامله گر برای دستیابی به چشمه طلا باید از سه چیز دوری کند:
- شیطان را نبین.(محو تماشای روند صعودی یا نزولی در بازار نشو) چرا که تغییر روند بازار جریانی همیشگی دارد. شاید دلیل تأکید بیشتر تکنیکهای کندل استیک بر روی الگوهای بازگشتی در مقایسه با الگوهای ادامهدهنده نیز همین باشد.
- به شیطان گوش نده.(به اخبار گوش نده و با تکیه بر اخبار معامله نکن)
- با شیطان صحبت نکن.(پس از تحلیل در مورد معاملاتی که قصد اجرایشان را داری با دیگران صحبت نکن)( استیو نیسون، ۱۹۹۴)
در دسامبر سال ۱۹۸۹ استیو نیسون آمریکایی برای اولین بار علم نمودارهای شمعی ژاپنی را تحت عنوان مقالهای به جهان معرفی کرد.
بدنه کندل شمعی ژاپنی
در هر کندل، حد فاصل میان قیمت باز شدن و بسته شدن سهم را بدنه کندل مینامیم. ارتفاع بدنه اختلاف میان قیمت باز شدن و بسته شدن خواهد بود. بهصورت استاندارد اگر قیمت بسته شدن از قیمت باز شدن کمتر باشد، بدنه توپر و نزولی و در صورتیکه قیمت بسته شدن بیشتر از قیمت باز شدن سهم باشد. بدنه توخالی یا صعودی خواهیم داشت.
سایه کندل شمعی ژاپنی
هر کندل میتواند شامل خطوطی در بالا یا پایین بدنه نیز باشد که سایه یا shadow نامیده میشود. این خطوط نشاندهنده بالاترین و پایینترین قیمتی است که در طول روز مورد معامله قرارگرفتهاند. در تحلیل کندل استیک این سایهها نشاندهنده هیجانات بازار است.
سایه بالایی: بالاترین قیمت
سایه پایینی پایینترین قیمت
هر کندل بسته به شکل خود نام خاصی دارد. در نتیجه تحلیل و تفسیر متفاوتی نیز خواهد داشت. بلندی و کوتاهی بدنه، داشتن یا نداشتن سایهها و یا بلندی و کوتاهی آنها، هرکدام اطلاعات خاصی را از بازار به ما منتقل میکند. با استفاده از تفسیر و تحلیل کندل امروز میتوان کندل فردای بازار را پیشبینی کرد.
شاید با داستان پرنده افسانهای ققنوس آشنایی داشته باشید. این پرنده در انتهای عمر خود در تلی از خاشاک میسوزد و از خاکسترش ققنوس تازهای حیات مییابد. در مورد کندلها نیز میتوان گفت کندل امروز از خاکستر کندل روز قبل ایجاد میگردد. به همین دلیل در علم کندل استیک هر کندل میتواند سناریوی محتمل خاصی را برای فردای بازار پیشبینی کند. الگوهای کندل استیک از یک یا چند کندل ( نهایتاً ۵ یا ۶ کندل) تشکیل میشوند.
این الگوها به دو دسته بازگشتی و ادامهدهنده تقسیم میشوند که در دوره آموزش بورس کالج تی بورس با برخی از آنها آشنا شدیم. در این سری مقالات به بررسی و معرفی سایر الگوهای کندل استیک میپردازیم.
الگوهای بازگشتی کندل استیک
۱- الگوی تک کندلی Belt hold نزولی
این الگو در انتهای روند صعودی تشکیل میشود. در این الگو قیمت آغازین با گپ (شکاف) رو به بالا باز میشود، در ادامه شاهد هیچ سایه بالایی نیستیم قیمت از نقطه آغاز رو به پایین حرکت کرده و بدنه نسبتاً بزرگی را ایجاد میکند. در تحلیل علم کندل استیک اگر سایه و بدنه این الگو فاصله گپ (شکاف) را پُر نماید میتواند نشانگر آغاز روند نزولی باشد.
۲- الگوی تک کندلی Belt hold صعودی
این الگو در روند نزولی تشکیل میشود. در این الگو قیمت آغازین با گپ (شکاف) رو به پایین باز میشود ،در ادامه شاهد هیچ سایه پایینی نیستیم. قیمت از نقطه آغاز رو به بالا حرکت کرده و بدنه نسبتاً بزرگی را ایجاد میکند. اگر سایه و بدنه این الگو، فاصله گپ (شکاف) را پُر نماید میتواند نشانگر آغاز روند صعودی باشد.
۳- الگو دو کندلی Matching High
این الگو در انتهای روند صعودی و از دو کندل تشکیل میگردد، بدین صورت که کندل روز اول یک کندل صعودی بلند است، کندل روز دوم نیز یک کندل صعودی بلند یا نیمه بلند (فول بادی، نیمه فول بادی) خواهد بود. اما قیمت بسته شدن کندل روز دوم تقریباً برابر با قیمت بسته شدن کندل روز اول است. نکته آخر این که دو کندل فاقد سایه بالایی بوده و یا سایه بالایی کوچکی خواهند داشت. در تحلیل و تفسیر علوم کندل استیک این الگو میتواند نشاندهنده تشکیل یک پیووت سقف و آغاز روند نزولی باشد.
۴- الگو دو کندلی Matching low
این الگو در انتهای روند نزولی و از دو کندل تشکیل میگردد. دقیقاً برعکس الگوی قبلی کندل روز اول یک کندل نزولی بلند، کندل روز دوم نیز کندل نزولی بلند یا نیمه بلند (فول بادی یا نیمه فول بادی) و قیمت بسته شدن کندل روز دوم تقریباً برابر با قیمت بسته شدن کندل روز اول است. دو کندل فاقد سایه پایینی یا دارای سایه پایینی کوچک خواهند بود. تشکیل الگو بیانگر ایجاد پیووت کف و آغاز روند صعودی خواهد بود.
۵- الگو دو کندلی هارامی متقاطع ( مادر و بچه متقاطع) نزولی
با الگوی هارامی در دوره آموزش بورس کالج تی بورس آشنا شدیم. اساس تشکیل این الگوی مادر و بچه یک کندل با بدنه بلند و کندل دوم با بدنه کوچکتر است. الگوی هارامی متقاطع در مقایسه با هارامی معمولی اعتبار بیشتری دارد؛ چراکه کندل دوم در هارامی متقاطع یک کندل دوجی است. درحالیکه در هارامی معمولی کندلی با بدنه کوچکتر است.
هرچه میزان شک و تردید بازار در کندل دوم بیشتر باشد احتمال برگشت بازار و اعتبار الگو نیز بیشتر میشود. همانطور که میدانیم کندل دوجی نشاندهنده تردید و دودلی بازار است. الگوی هارامی متقاطع نزولی در انتهای روند صعودی تشکیل میشود و میتواند نشاندهنده برگشت بازار و آغاز روند نزولی باشد.
۶- الگو دو کندلی هارامی متقاطع (مادر و بچه متقاطع) صعودی
این الگو در انتهای روند صعودی تشکیل میشود. کندل اول بدنه بلند یا فول بادی و کندل دوم یک کندل دوجی خواهد بود که در دل کندل اول جای میگیرد. به طور کلی در الگوی هارامی بدنه کندل اول همرنگ روند پیشین بازار خواهد بود. یعنی در روند صعودی بدنه کندل اول توخالی و در روند نزولی ، توپر خواهد بود.
۷- الگو دو کندلی MEETING LINES نزولی
به طول کلی الگوی MEETING LINES زمانی تشکیل میشود که کندلهایی با دو رنگ متفاوت و قیمت بسته شدن یکسان در کنار هم ایجاد میشوند. کندل اول بیانگر روند قبلی سهم و کندل دوم بیانگر احتمال تغییر روند است. در برخی از منابع این الگو به خطوط ضد حمله نیز معروف است. در نوع نزولی آن روز اول با یک کندل توخالی بلند برخورد میکنیم، در ابتدای روز دوم شاهد افزایش تقاضا خواهیم بود به گونهای که نقطه باز شدن سهم در قیمتهای بالاتر است اما در ادامه با افزایش عرضه قیمت بسته شدن در محدوده قیمت بسته شدن روز قبل قرار میگیرد.
۸- الگو دو کندلی MEETING LINES صعودی
در این الگو با شرایطی عکس الگوی قبل مواجهیم. پس در روز اول با یک کندل توپر بلند برخورد میکنیم. در حالیکه روز دوم اگرچه در ابتدا با افزایش عرضه مواجه میشویم اما در ادامه شاهد افزایش تقاضا و در نتیجه افزایش قیمت خواهیم بود. به گونهای که قیمت بسته شدن کندل روز دوم برابر با قیمت بسته شدن کندل روز اول خواهد بود. این دو الگو میتوانند نشاندهنده تغییر روند قیمتی سهم باشند. اما نکته مهم اینجاست که هر دو نیازمند کندل تائید میباشند.
۹- الگو سه کندلی سه سرباز سفید
این الگو که در روند نزولی شکل میگیرد، از مجموعهای از کندلهای تو خالی بلند تشکیلشده است. اگر قیمت باز شدن هر کندل در میانه بدنه کندل قبلی باشد بهتر است. این حرکت صعودی پلهای بیانگر اتمام روند نزولی و آغاز روند صعودی خواهد بود.
۱۰- الگو سه کندلی سه کلاغ سیاه
این الگو دقیقاً برعکس الگوی سه سرباز سفید در روند صعودی شکل میگیرد و از سه انواع الگوهای قیمت کندل تو پر بلند تشکیل میشود. اگر قیمت باز شدن هر کندل در میانه بدنه کندل قبلی باشد بهتر است. وقوع این الگو از منظر هلم کندل استیک، پیامی واضح مبنی بر تغییر روند صعودی قیمت میباشد. (ال-موریس،۲۰۰۶)
طی دو دهه گذشته نمودارهای کندل استیک محبوبیت زیادی را در میان سرمایه گذاران و معامله گران کسب کردهاند. این نوع از تحلیل جهت پیشبینی روند قیمتی تنها در چند روز آینده سهم مناسب است. این در حالی است که سایر روشهای تحلیل تکنیکال میتوانند رفتار قیمتی سهم را در هفتهها یا ماههای آتی پیشبینی کنند.
در حقیقت میتوان گفت ارزش تحلیل الگوهای شمعی ژاپنی در ترکیب با سایر روشهای تحلیلی آشکار میشود و نمیتوان تنها با اکتفا به این نوع از تحلیل به معامله گری پرداخت. در استفاده از الگوهای کندل استیک توجه به این نکته ضروری است که الگوهای کندلی تنها در روندهای مشخصی از اهمیت برخوردارند؛ بنابراین پیش از بررسی آنها باید روند حرکات قیمتی سهم را تعیین کنیم. پس از آن با بررسی الگوهای کندل استیک میتوانیم رفتار معامله گران را با نزدیک شدن به نقاط حمایتی یا مقاومتی چارت تحلیل و تفسیر کرده و از این طریق رفتار آنها را در روزهای آتی پیشبینی نماییم.
نتیجهگیری
در حقیقت میتوان گفت که با استفاده از سایر روشهای تحلیل تکنیکال میتوان نقاط و نواحی مهم و حیاتی را بر روی چارت مشخص کرد و سپس با استفاده از علم کندل استیک نگرش و احساس بازار نسبت به این نواحی آشکار میشود.
میتوان گفت علم کندل استیک برای افرادی که تنها با دید سرمایهگذاری بلندمدت وارد بازار سهام میشوند کاربرد زیادی ندارد. این نوع از تحلیل تکنیکال ابزاری جهت معامله گری و تعیین دقیق نقاط ورود یا خروج در آن میباشد. به نظر شما در بازار سهام تفاوت میان دیدگاه سرمایهگذاری با معامله گری چیست ؟ شما کدام یک را ترجیح میدهید؟
آموزش تحلیل تکنیکال، الگوها (بخش ششم)+ فیلم
طوطیا: الگوها یکی از مهمترین مباحث پایه در یادگیری تحلیل تکنیکال هستند که از حرکات نامنظم قیمت بر روی نمودار به وجود میآیند. در این بخش از آموزش تحلیل تکنیکال به سراغ تعدادی از الگوهای متداول رفتهایم و ضمن معرفی و تشریح ویژگیها هر یک، به نحوه معامله و استفاده از آنها میپردازیم. برای بررسی دقیق تر این الگو ها در ادامه با ما همراه باشید.
معاملهگران بسیاری در بازارهای مالی مانند بازار ارزهای دیجیتال حضور دارند که مجموع ارزش معاملات روزانه آنها به میلیاردها دلار میرسد. خواندن فکر همه این معاملهگران و درک انگیزه تک تک آنها غیر ممکن است. با این حال برای پیشبینی رفتار آنها، الگوها تصویری بزرگتر از بازار و معاملهگران به ما ارائه میدهند و به ما در شناسایی سیگنالهای ورود و خروج به معاملات یا پیشبینی حرکات آتی قیمت کمک میکنند.همانطور که در بخش اول آموزش تحلیل تکنیکال اشاره شد، یکی از سه پیشفرض اصلی، علاقه تاریخ به تکرار خودش است. با این حساب الگوهای مشخصی در طول زمان به وجود آمدهاند که با بررسی آنها میتوان متوجه ایجاد نتایج مشابه شد.الگوهای نموداری تعریف دقیق و مشخصی دارند، اما هیچ الگویی در دنیای تحلیل تکنیکال وجود ندارد که با قاطعیت حرکت قیمت را در آینده مشخص کند. چرا که اگر یک فرمولی قطعی جهت پیشبینی بازار وجود داشت تریدرها ثروتمندترین افراد دنیا بودند و نه سرمایهگذاران! برای همین هم تحلیل تکنیکال تنها یک ابزار کمکی برای پیداکردن الگوها و آمادگی در برابر حرکات آینده بازار است.الگوهای مختلفی که در نمودارها با آنها برخورد میکنیم به دو دسته در جهت روند (continuations) و برگشتی (reversals) تقسیم میشوند. الگوهای برگشتی به این معنی هستند که پس از کامل شدن الگو، روند جدید در خلاف جهت روند قبلی خواهد بود. به طور مثال اگر روند جاری یک روند صعودی است، پس از تکمیل موفقیتآمیز روندهای برگشتی شاهد روند نزولی خواهیم بود.در ادامه با برخی از الگوهای مهمی که اغلب در نمودارهای قیمتی تشکیل میشوند، آشنا خواهیم شد و آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
الگوی پرچم
الگوی پرچم یا Flag Pattern در یک نمودار قیمت زمانی به وجود میآید که حرکت نمودار قیمت برخلاف جهت روند طولانیمدت آن باشد. به عنوان مثال ممکن است یک سهم در تایم فریم طولانی در حال حرکت صعودی باشد؛ اما در یک بازه زمانی کوتاهمدت در میانه راه حرکت صعودی تبدیل به نزولی شود و پس از پایان این روند، مجدداً حرکت صعودی سهم مشابه قبل ادامه پیدا کند. به این ترتیب یک الگوی پرچم در نمودار سهم به وقوع پیوسته است.
مشاهده الگوی پرچم در روندهای صعودی و نزولی قیمت یک مزیت بسیار عالی برای معاملهگران به شمار میرود. با مشاهده این روند میتوان نقطه مناسب برای ورود یا خروج از یک سهم را به خوبی تشخیص داد و برای کسب سودهای بزرگ یا جلوگیری از ضررهای هنگفت خود را آماده کرد.
الگوی پرچم صعودی مستطیل
گاهی اوقات سهم در بازار یک روند صعودی پرقدرت رو به بالا را طی میکند و پس از آن وارد یک محدوده نوسانی رنج یا کمی نزولی میشود. در انتهای این محدوده یکی از سطح حمایت یا مقاومت شکسته میشود و سهم مجدداً روند صعودی خود را که قبل از آن طی کرده بود، در پیش میگیرد. نکته مهم در خصوص این الگو آن است که در محدوده نوسانی اندازه حرکت قیمت به گونهای است که از اتصال درهها و قلههای نمودار به یکدیگر دو لبه بالایی و پایینی پرچم به موازات یکدیگر قرار میگیرند. به این ترتیب الگوی پرچم صعودی مستطیل شکل میگیرد.
الگوی پرچم نزولی مستطیل
گاهی اوقات سهم در بازار یک روند نزولی پرقدرت رو به پایین را طی میکند و پس از آن وارد یک محدوده نوسانی رنج یا کمی صعودی میشود. در انتهای این محدوده یکی از سطح حمایت یا مقاومت شکسته میشود و سهم مجدداً روند نزولی خود را که قبل از آن طی کرده بود، در پیش میگیرد. نکته مهم در خصوص این الگو آن است که در محدوده نوسانی اندازه حرکت قیمت به گونهای است که از اتصال درهها و قلههای نمودار به یکدیگر دو لبه بالایی و پایینی پرچم به موازات یکدیگر قرار میگیرند. به این ترتیب الگوی پرچم نزولی مستطیل شکل میگیرد.
الگوی پرچم صعودی مثلثی
گاهی اوقات سهم در بازار یک روند صعودی پرقدرت رو به بالا را طی میکند و پس از آن وارد یک محدوده نوسانی رنج یا کمی نزولی میشود. اما تفاوت این الگو با الگوی پرچم صعودی مستطیلی در چیست؟ در محدوده نوسانی این الگو، نوسانات قیمت به یک اندازه رخ نمیدهد؛ بلکه بدنه پرچم به شکل یک مثلث در میآید. در نهایت قبل از برخورد دو ضلع پرچم به یکدیگر، این روند به سمت بالا شکسته میشود و مجدداً یک روند صعودی در قیمت سهم به وقوع میپیوندد.
الگوی پرچم نزولی مثلثی
گاهی اوقات سهم در بازار یک روند نزولی پرقدرت رو به پایین را طی میکند و پس از آن وارد یک محدوده نوسانی رنج یا کمی صعودی میشود. اما تفاوت این الگو با الگوی پرچم نزولی مستطیلی در چیست؟ در محدوده نوسانی این الگو، نوسانات قیمت به یک اندازه رخ نمیدهد؛ بلکه انواع الگوهای قیمت بدنه پرچم به شکل یک مثلث در میآید. در نهایت قبل از برخورد دو ضلع پرچم به یکدیگر، این روند به سمت بالا شکسته میشود و مجدداً یک روند نزولی در قیمت سهم به وقوع میپیوندد.
الگوی سر و شانه (Head and Shoulders)
سر و شانه یک الگوی برگشتی است که پس از شکلگیری، روند بازار را تغییر میدهد. این الگو از سه قله (سقف قیمتی) تشکیل شده و قله میانی نسبت به دو قله دیگر بیشترین ارتفاع را دارد. حالت ایدهآل این الگو که اعتبار بیشتری هم دارد، به این شکل است که دو قله کناری از نظر بازه زمانی و تغییرات قیمتی مشابه یکدیگر باشند اما الزامی برای این مورد وجود ندارد.
حالت ایدهآل این الگو در شکل بالا نشان داده شده است. پس از شکسته شدن خط گردن و تایید آن، هدفی که نمودار دنبال میکند به اندازه اختلاف بازه قیمتی خط گردن و قله میانی خواهد بود. تشکیل این الگو در روند صعودی انتظارات را برای آغاز روند نزولی افزایش میدهد.
نکته دیگر درباره الگوی سر و شانه این است که قبل و بعد از تشکیل قله میانی (Head) شانههای متعددی میتوانند شکل بگیرند. همچنین خط گردن نیز میتواند زاویه داشته باشد (کج باشد) و لزومی ندارد که بهصورت افقی کشیده شود؛ هر چند این موضوع از اعتبار الگو میکاهد.
الگوی سر و شانه معکوس
این الگو مشابه حالت سر و شانه است و تنها تفاوت آن پدیدار شدن در یک روند نزولی است که میتواند نشانهای برای تغییر روند باشد.
الگوی سر و شانه بسیاری از تریدرها را اغلب اوقات به اشتباه میاندازد. مشخص کردن الگوی سر و شانه و تایید آن نسبت به الگوهای دیگر شاید کمی دشوارتر به نظر برسد. جهت سهولت این امر، میتوان انواع الگوهای قیمت از حجم معاملات که یکی از ابزارهای تایید این الگو است، استفاده کرد.
در الگوی سر و شانه با نزدیک شدن به شانه سمت راست فشار فروش بیشتر میشود و میلههای حجمی که با رنگ قرمز بسته میشوند بزرگتر و بیشتر از میلههای سبز میشوند. در سر و شانه معکوس این قضیه کاملا برعکس است و در شانه سمت راست میلههای حجمی که با رنگ سبز بسته میشوند بیشتر و بزرگتر از میلههای قرمز هستند.
الگوی فنجان و دسته (Cup and Handle)
یکی از الگوهایی که در جهت روند است و توسط ویلیام اونیل در سال 1988 در کتاب «چگونه در سهام پول درآوریم» معرفی شد، الگوی فنجان و دسته است. همانطور که از نام این الگو نیز پیداست از دو قسمت فنجان و دسته تشکیل شده است.
قسمت فنجان (Cup) پس از شکلگیری با انحنای خاصی در نمودار که شبیه به حرف U انگلیسی است، خود را نشان میدهد. پس از تشکیل فنجان، قسمت دسته (Handle) نیز با فشار فروش و سپس تقاضای خرید در بازه قیمتی کوچکتری تشکیل میگردد. پس از شکست مقاومتی و تایید الگو، قیمت شروع به افزایش یافتن میکند.
میتوان فنجان و دسته را اینگونه تفسیر کرد که معاملهگران در کف قیمتی شروع به خرید میکنند و زمانی که قیمت به سقف تاریخی و جایی که از آن شروع به ریزش کرده میرسد، میزان عرضه بیشتر از تقاضا میشود. با ایجاد فشار فروش قیمت دوباره ریزش میکند اما این ریزش به اندازهای نخواهد بود که از کف قبلی (کف تشکیل شده در فنجان) نیز عبور کند. پس از ریزش، قیمت دوباره برای تریدرها جذاب به نظر میرسد ولی هدفی که این بار آنها دنبال خواهند کرد، شکستن خط مقاومتی و افزایش قیمت از این سطح خواهد بود.
چند نکته درباره این الگو وجود دارد:
هرچه طول فنجان بیشتر باشد و U شکلتر باشد، اعتبار الگو نیز بیشتر خواهد بود. همچنین این الگو نباید با حرکت تند قیمتی (حرکت شارپی) که الگوی V مانند را میسازد، اشتباه گرفته شود.
برای کسب اطمینان از صحت الگو، عمق دسته باید در یک سوم بالای عمق فنجان قرار داشته باشد. البته در مواردی هم دیده شده که اصلاح تا دو سوم عمق فنجان هم صورت گرفته است.
حجم معاملات هنگام ساخته شدن نیمه چپ فنجان باید کمتر شود بهطوریکه با رسیدن به کف قیمتی حجم معاملات ثابت شده و با افزایش حجم، نیمه راست فنجان ساخته شود.
الگوی کف دوگانه و قله دوگانه
شناسایی الگوهای بازگشتی کف دوگانه (W Pattern) و قله دوگانه (M Pattern) به نسبت دیگر الگوها کار آسانتری است. این الگوها از برخورد دوبارهی قیمت با خطوط حمایت/مقاومت و عدم موفقیت در عبور از آنها شکل میگیرند. در الگوی قله دوگانه تا زمانیکه خط حمایت شکسته نشده است، الگو تایید نمیشود. همچنین در الگوی کف دوگانه پس از شکسته شدن خط گردن که همان خط مقاومت است، افزایش قیمت تایید میشود.
باید دقت شود که خط حمایت و مقاومت لزومی ندارد به صورت افقی باشند (این خطوط میتوانند به شرط موازی بودن اندکی زاویه هم داشته باشند). برای درک بهتر و آشنایی بیشتر با این الگو به مثالهای زیر توجه کنید. نکته دیگر این است که پس از شکست حمایتی/مقاومتی این احتمال وجود دارد که پولبک به خط حمایتی/مقاومتی اتفاق بیافتد. پولبکها یکی از بهترین نقاط برای ورود به موقعیتهای خرید یا فروش هستند.
الگوی M یا قله دوگانه
الگوی W یا کف دوگانه
برای نمونه در مثالهای بالا دو الگوی سقف دوگانه و کف دوگانه را در نمودار قیمت بیت کوین میتوانید مشاهده کنید.
آشنایی با الگوی برگشتی در تحلیل تکنیکال | بیدارز
ما در مطالب قبلی مفاهیم اساسی روند مانند حمایت، مقاومت و خطوط روند را بررسی کرده ایم. اکنون می خواهیم قدم بعدی را برداریم که مطالعه الگوهای نمودار است. در قسمت روندها تعریف یک روند به عنوان برخی قله ها و فرورفتگی ها با نام های صعودی یا نزولی بیان شد؛ تا زمانی که سیر افزایشی داشتند، روند صعودی بود.
اگر افت داشته باشند روند نزولی بود. با این حال تأکید شد که بازارها نیز در بازه معینی از زمان حرکت می کنند. این دوره های حرکت جانبی است که در این دو فصل بیشتر ما را نگران می کند. این باور اشتباه است که اکثر تغییرات روند بسیار ناگهانی است.
واقعیت این است که تغییرات مهم روند معمولا نیاز به یک دوره انتقال دارند اما مشکل این است که دوره های انتقال همیشه نشانه برگشت روند نیستند. گاهی اوقات این دوره های جانبی، فقط یک وقفه یا کنسول سازی را در روند موجود نشان می دهند که پس از آن روند اصلی دوباره از سر گرفته می شود.
الگوهای قیمت
مطالعه این دوره های انتقال و پیش بینی آنها، ما را به سمت الگوهای قیمت سوق می دهد. اول از همه، الگوهای قیمت چیست؟ الگوهای قیمت تصاویر یا تشکل هایی هستند که در نمودارهای قیمت سهام یا کالاها مشاهده می شوند که می توانند در بخش های مختلف طبقه بندی شوند و قابل پیش بینی هستند.
الگوی برگشتی و ادامه دار
دو گروه عمده از الگوهای قیمت وجود دارد: برگشتی و ادامه دار. همان طور که از نام آنها پیداست، الگوهای برگشتی بیانگر این است که وارونگی و تغییر مهم در روند در حال وقوع است. از سوی دیگر، الگوهای ادامه نشان میدهد که بازار فقط برای مدتی متوقف شده است، احتمالا برای اصلاح شرایطی که اخیراً در آن کالایی برای مدت طولانی خریداری نشده است یا بیش از حد فروخته شده است، پس از آن روند موجود از سر گرفته خواهد شد. هدف این است که هرچه زودتر بتوانید بین دو الگو تمایز قائل شوید. در الگوی برگشتی مطرح را بررسی می کنیم.
- سر و شانه، سقف و کف
- سه قلوهای سقف و کف
- دوقلوهای سقف و کف
- اسپایک های سقف و کف
- الگوی گرد یا نعلبکی
در این قسمت صرفا نحوه شکل گیری قیمت را در نمودار و حجم، نقش تأیید کننده و مهمی در همه این الگوهای قیمت ایفا می کند. در موارد شک و تردید و تعداد زیادی از آنها وجود دارد، مطالعه الگوی حجم همراه با داده های قیمت میتواند عامل تعیین کننده اعتماد به این الگو باشد.
در اکثر الگوهای قیمت نیز تکنیک های اندازه گیری خاصی وجود دارد که به تحلیل گر کمک می کند تا حداقل قیمت را تعیین کند. در حالی که این اهداف فقط تقریب اندازه حرکت بعدی است، آنها در کمک به معامله گر برای ریسک کردن در این زمینه مفید هستند.
در الگوی ادامه دهنده را مطالعه می کنیم، آنها الگوهایی به شکل: مثلث، پرچم، گوشه ها و مستطیل هستند که بیشتر نمایان گر توقف روند هستند تا اینکه روند برگشتی را نشان دهند. در نودارها آنها را با نام نکات اساسی مشترک در الگوهای برگشتی قبل از شروع بحث ما در مورد الگوهای اصلی برگشت، چند نکته مقدماتی وجود دارد که باید در نظر گرفته شود که برای همه این الگوها مشترک است.
- پیش نیاز برای هر الگوی برگشت وجود یک روند اولیه است.
- اولین اخطار برگشت برای روند، شکستن یک روند مهم است.
- هرچه الگویی بزرگتر باشد، حرکت بعدی بیشتر می شود.
- الگوهای تاپینگ (سقف) معمولا از نظر طول زمان کوتاه تر، با نوسان بلندتر هستند.
- كف معمولا دامنه قیمتی کمتری دارند و ساخت آنها طولانی تر است.
- حجم معمولا در روند صعودی اهمیت بیشتری دارد.
نیاز به یک روند اولیه
وجود یک روند اولیه، پیش نیازی مهم برای هر الگوی برگشت است. بدیهی است که بازار باید چیزی برای بازگشت داشته باشد. الگوهایی که گاه در نمودارها ظاهر می شود، شبیه یکی از الگوهای برگشت است.
با این حال اگر بر آن الگوی روند اولیه نبوده باشد، چیزی برای بازگشت وجود ندارد و الگوی آن مشکوک است. دانستن مکان هایی که مناسب ترین الگوها در ساختار روند اتفاق می افتد، یکی از عناصر اصلی در تشخیص الگو است. منظور از داشتن یک روند اولیه برای برگشت موضوع اصلی مفاهیم اندازه گیری است. پیش از این گفته شد که این تکنیک برای شناسایی حداقل ها به کار می روند. در یک بازار افزایشی با الگوهای مشخص سقف بیشترین پتانسیل برای حرکت به سمت پایین و ۱۰۰ درصد بازگشت بازار افزایشی یا برگشت به نقطه شروع است.
شکستن روندهای مهم
اولین نشانه برگشت روند اغلب شکستن یک روند مهم است. با این حال به یاد داشته باشید که نقض یک روند اصلی لزوما نشان گر بازگشت روند نیست. آنچه که گفته شد، تغییر روند است. شکستن یک روند صعودی مهم ممکن است آغازگر الگوی قیمت جانبی باشد که بعدا با نام برگشتی یا نوع تحکیمی شناخته می شود. بعضی اوقات شکستن روند اصلی همزمان با تکمیل الگوی قیمت است.
الگوی بزرگتر، پتانسیل بیشتر: وقتی از اصطلاح «بزرگتر» استفاده می کنیم، به ارتفاع و عرض الگوی قیمت اشاره می کنیم. ارتفاع، نوسانات الگو را اندازه گیری می کند. عرض مقدار زمان لازم برای ساخت و تکمیل الگوی است. اندازه الگو هرچه بزرگتر باشد، یعنی دامنه قیمت در الگو گسترده تر (نوسانات) باشد، ساخت آن طولانی تر خواهد بود، هرچه این زمان طولانی تر باشد الگو اهمیت بیشتری پیدا می کند.
تقریبا تمام تکنیک های اندازه گیری در این دو فصل بر اساس ارتفاع الگو است. این روشی است که در درجه اول برای نمودارهای میله ای استفاده می شود که از یک اندازه گیری عمودی criteria استفاده می کند. روش اندازه گیری عرض افقی یک تکه قیمت معمولا برای نمودار نقطه و رقم است.
در این روش نمودار از دستگاهی معروف به شمارش استفاده می شود که رابطه نزدیکی بین پهنای سقف و کف و هدف اصلی قیمت را در پی دارد. تفاوت بین سقف و کف: الگوی برگشتی سقف معمولا مدت زمان کوتاه تری دارد و از نظر نوسان قیمتی نوسان بلندتری دارد. در سقف معمولا شاهد نوسانات شدید در مدت زمان کم هستیم. به همین دلیل اغلب خرید کردن در کف به مراتب ساده تر از فروختن در سقف است.
شاید یکی از دلایلی که رفتار الگوهای سقف این گونه خائنانه به نظر می رسد این باشد که قیمت ها تمایل بیشتری به افت دارند. برای همین معامله گر همواره می تواند در روند افزایشی سود بیشتر و سریع تری بسازد تا اینکه از نوسانات جزئی یک بازار کاهشی استفاده کند. همه چیز در زندگی، مبادله ای بین بازده و ریسک است. خطرات بیشتر با بازده های بیشتر جبران می شود و بالعکس. الگوهای صعود سخت تر است، اما ارزش تلاش را دارند.
حجم مهم تر از صعود است
به طور کلی حجم در جهت روند بازار باید افزایش یابد و این نکته مهمی در تأیید تکمیل کلیدی الگوهای قیمت است. تکمیل هر الگویی باید با افزایش قابل توجه حجم همراه باشد. با این حال، در مراحل اولیه برگشت روند، حجم در بازارهای مهم اهمیت چندانی ندارد. چارتیست ها دوست دارند با کاهش قیمت، شاهد افزایش فعالیت تجارت باشند، اما این امر درست نیست. با این حال، در کف، افزایش حجم کاملا ضروری است. اگر الگوی حجم به هنگام شکست سقف ها افزایش نداشته باشد تقریبا تمام الگو زیر سؤال می رود.
دیدگاه شما