اطلاعات کامل درباره سبدگردانی در بورس
اگر قصد سرمایهگذاری در بازارسرمایه را دارید دو راه پیش روی شماست. اگر زمان کافی و علاقه به کسب مهارت برای فعالیت در بازار سرمایه را دارید حتما ابتدا آموزش با کیفیت ببینید، تجربه کسب کنید و سپس میتوانید به صورت مستقیم در بورس سهام خرید و فروش کنید . ولی اگر زمان کافی برای کسب مهارت ندارید ولی علاقه مند به سرمایه گذاری در بازار سرمایه هستید میتوانید از روشهای غیرمستقیم مانند «صندوقهای سرمایهگذاری» و «سبدگردانی» در بورس استفاده کنید.ما در این مقاله قصد داریم به صورت جامع سبد گردانی در بورس را مورد بررسی قرار دهیم. با ما همراه باشید تا بدانید سبدگردانی در بورس چیست؟ مزایا و معایب آن و تفاوت سبدگردانی با صندوق های سرمایه گذاری چیست؟
منظور از سبدگردانی چیست؟
سبدگردانی یا خدمات مدیریت پرتفوی (Portfolio Management Service) فرآیندی است که در آن افراد یا شرکتهایی که تخصص بالایی در خصوص سرمایهگذاری دارند، با توجه به ویژگیهای شخصیتی و وضعیت مالی هر فرد، سبد سرمایهگذاری اختصاصی ایجاد میکنند. به عبارت دیگر تصمیم به خرید، فروش یا نگهداری اوراق بهادار به نام سرمایهگذار معین توسط سبدگردان در قالب قراردادی مشخص، به منظور کسب سود برای سرمایهگذار است. به این افراد متخصص یا شرکتها،سبدگردانی گفته میشود.
سبد اختصاصی چیست؟
سبدگردانی اختصاصی به مفهوم تخصیص مجموعه داراییها (اعم از وجه نقد، اوراق بهادار و مطالبات) است که متعلق به سرمایه گذار خاص میباشد.
سبدگردان کیست ؟
سبدگردان فردی حقوقیست که با دانش و تجربه کافی موظف میشود با استفاده از دارایی افراد حقیقی و حقوقی، به سرمایهگذاری برای آنها در بازار سرمایه بپردازد و سود قابل قبولی کسب کند. سبدگردانی یک جور بازی دوسر برد است چون وقتی سبدگردان دارایی سرمایه گذار را به سود مناسب می رساند از سمت دیگر خودش هم از این سود منفعت میبرد و هر چقدر این سود بیشتر باشد برای سبدگردان نیز بهتر و ایده آل تر است.
آیا سبدگردانی قانونی است؟
شرکت های سبدگردان دارای مجوز فعالیت از سازمان بورس هستند. این مجوز در آذر ماه ۱۳۸۴ برای مدیریت بهتر وجوه مردم به عنوان نهاد واسط معرفی شد. سبدگردان می تواند در چارچوب قوانین خاص مشتریان خود خدماتی چون مشاوره سرمایه گذاری و مدیریت سبد دارایی را ارائه دهد. لیست شرکت های سبدگردان دارای مجوز رسمی در سایت سازمان بورس و اوراق بهادار قابل مشاهده است.
مزایای سبدگردانی
- اصلی ترین مزیت سبدگردانی اختصاصی بودن است،به این صورت که هر سرمایه گذار با توجه به میزان دارایی و میزان ریسک پذیری سبد مخصوص به خود را خواهد داشت .
- دانش و تخصص در بازار سرمایه یک امر مهم در سرمایه گذاری تلقی میشود،سبدگردان به عنوان یک نیروی متخصص و با تجربه پرتفوی شما را مدیریت کرده و در بهترین زمان ممکن دارایی شما را خرید و فروش می کند.
- بررسی عملکرد شرکت ها،تحلیل مسائل سیاسی و…فعالیت های زمانبریست که سبدگردان به جای شما این زمان را اختصاص میدهد و پرتفوی شما را همه جانبه مورد بررسی قرار میدهد.
- سبدگردانی به مشتریان خود این اختیار را میدهد که به پرتفوی خود دسترسی داشته باشند و عملکرد سبدگردان را مشاهده و در صورت تمایل تغییراتی در مدیریت دارایی خود داشته باشند.
- سبدگردانی فقط شامل یک نوع دارایی سهام نیست و میتواند ترکیبی از صندوق طلا اوراق با درآمد ثابت گواهی کالایی هم باشد این انعطاف پذیری دارایی در سبدگردانی باعث میشود سبد دارایی بازده قابل قبول کسب کند.
- سودی که سرمایه گذار از طریق سبدگردانی کسب کرده معاف از مالیات است و همین موضوع باعث ایجاد انگیزه برای سرمایه گذاری میشود.
معایب سبدگردانی
- انتخاب نادرست سبدگردان مناسب میتواند دارایی سرمایه گذار را به خطر بیندازد.
- حداقل میزان سرمایه گذاری معمولاً عدد بالاییست که مناسب همه افراد نمیباشد، این عدد در شرکتهای سرمایهگذاری متفاوت است.
تفاوت سبدگردانی با صندوق سرمایهگذاری
سبدگردانی و صندوق سرمایهگذاری هر دو روش سرمایه گذاری به صورت غیر مستقیم در بازار سرمایه هستند و به این ترتیب ماهیت کلی آنها از این نظر یکسان است. اما شامل تفاوت هایی نیز میباشد:
- سبد برای فرد سرمایهگذار و به طور اختصاصی تشکیل میشود اما صندوق سرمایهگذاری عمومی است و برای تعاد زیادی از سرمایهگذاران تشکیل میشود.
- در سبدگردانی عدد سرمایهگذاری مقدار نسبتا زیادی دارد اما در صندوقها، سرمایهگذاری با پول کم نیز امکان سرمایه گذاری وجود دارد.
- در صندوقها سود و زیان هر فرد به اندازه واحدهایی که دارد محاسبه میشود اما در سبدگردانی اگر سود کمتر از نرخ بهره بانکی باشد، کارمزد تعلق نمیگیرد.
کارمزد سبدگردانی چقدر است؟
کارمزد سبدگردانی براساس قوانین سازمان بورس و اوراق بهادار و بر اساس قرارداد نوشته شده با مشتریان شرکت های سبدگرانی محاسبه میشود. فرمول پیشنهادی کارمزد توافقی صورت میگیرد.کارمزد سبدگردانی از دو بخش تشکیل میشود:
کارمزد ثابت:
مقداری مختصر و براساس دارایی تحت مدیریت تعیین میشود. این مقدار ثابت برای ارائه خدمات سبدگردانی و هزینههای ناشی از آن از سرمایهگذار دریافت میشود که شامل هزینههای نرمافزاری، حسابرسی، مدیریت و…میباشد و توسط سبدگردان به صندوقهای سرمایهگذاری پرداخت میشود. در فرآیند مدیریت سبد سهام صورتی كه بازده سرمایهگذاری از مقدار توافق شده در قرارداد، بیشتر نشود، تنها كارمزد پرداختی به سبدگردان، همین مقدار ناچیز بابت كارمزد ثابت است.
کارمزد مبتنی بر عملکرد:
کارمزد عملکرد متناسب با افزایش بازده سبد سهام مدیریت شده و با توافق طرفین قرارداد تعیین میشود.در کارمزد مبتنی بر عملکرد منافع شرکت سبدگردان و سرمایهگذار در یک راستا تعریف میشود. بدین صورت که اگر در طول یک سال تا سقف ۲۰% سود برای سرمایهگذار شناسایی شود، کل ۲۰% متعلق به سرمایهگذار بوده و اگر بیش از این مقدار سود شناسایی شود شرکت سبدگردان در ۲۰% مازاد سود، با سرمایهگذار شریک خواهد بود.
کارمزد ثابت مدیریت + کارمزد عملکرد = کارمزد سبدگردانی
اصول سبدگردانی
هم راستایی استراتژیک
همسو کردن استراتژیک سهمها با اهداف بلندمدت. انتخاب پروژه هایی که بیشترین سود را برمی گردانند و رها کردن پروژه هایی که در راستای اهداف شما نیستند.
مديريت منابع
منابع با ارزش ترین دارایی هر فرد یا شرکت است. مدیریت منابع شامل کنترل منابع با استفاده از نگرش واقع بینانه در رابطه با میزان و محدودیت آنهاست.
برنامهریزی و گزارشدهی
برنامه ریزی به شما کمک می کند فرآیند مدیریت سبد سهام که در هر مرحله بتوانید شرایط را پیش بینی کنید. با استفاده از گزارش دهی نیز میتوانید استراتژی خود را بررسی کنید و ببینید که برای تنظیم استراتژی بعدی چه کارهایی را باید انجام دهید.
چه معیارهایی برای انتخاب سبدگردان مناسب مهم است؟
انتخاب سبد گردان مناسب مهمترین و حساسترین موردی است که باید در نظر داشته باشیم. چهار معیار زیر از مهمترین نکات در انتخاب یک سبدگردان مناسب است:
- سابقه سبدگردان در مدیریت داراییها و میزان بازدهی کسب شده در آنها
- دارا بودن ساختار سبدگردانی و تیم تحلیل
- مقدار منابع در اختیار
- خوشنامی در بازار سرمایه
روند سبدگردانی به چه صورت است؟
فرآیند سبدگردانی شامل مراحلی از قبیل مذاکره اولیه، ارزیابی ریسک، تهیه پیشنویس همکاری و … است که در نهایت منجر به قرارداد سبدگردانی میشود. پس از طی این مراحل تحلیلگران مدیریت دارایی شما را آغاز میکنند. مدت زمان تقریبی جهت صدور کد PRX سبدگردانی، ۳ الی ۷ روز کاری میباشد.
- گفتگوی اولیه درباره شرایط و قوانین سبدگردانی و تکمیل فرم ارزیابی ریسک
- تنظیم و امضای قرارداد
- تکمیل فرم سپرده گذاری (PRX) مرکزی و درخواست ایجاد کد سبدگردان
- ارسال نام کاربری و رمز عبور برای سرمایه گذار
- شروع معاملات برای سرمایه گذار
سخن پایانی
سبدگردانی، فرایندی پیچیده است و باید بر پایه اصولی خاص اجرا شود که ریسک از دست دادن سرمایه را کمتر و میزان سود دهی نهایی را بیشتر کند. طبق قانون فرآیند مدیریت سبد سهام برای شرکتهایی که بدون مجوز اقدام به این عملیات کنند تنبیهاتی درنظر گرفته شده است. این شرکتها سالانه مبلغی را به عنوان حق نظارت به سازمان اوراق بهادار میپردازند و بنابراین میتوان گفت با توجه به نظارت سازمان و نیز الزام ارائه بازدهی مناسب برای دریافت مجدد مجوز، این شرکتها سعی خود را به حفظ و سودآور کردن سرمایهی سرمایهگذار قرار میدهند. به طور کلی سبدگردانی فرصتی خوبی برای سرمایهگذاران است.اگر شما جز افرادی هستید که قصد سرمایه گذاری در بازار بورس را دارید میتوانید بدون صرف وقت و نیاز به دانش مرتبط، اقدام به سرمایهگذاری در بازارهای مالی نمایید و با انتخاب شرکت سبدگردان مناسب، با خیالی آسوده دارایی خود را چندین برابر نمایید.
مدیریت پرتفوی چیست؟|چطور در سرمایه گذاری خود ضرر نکنیم؟!
سبد سهام یا پرتفوی (Portfolio) ترکیب مناسبی از سهام خریداری شده توسط معاملهگر در جهت کاهش ریسک معاملاتش است در واقع سرمایهگذار با معامله سهام از صنایع مختلف سبدی کمریسکتر برای خود میچیند که در صورت ضرر یک سهم با سود سهم دیگر جبران شود و برآیند پرتفویش مثبت باشد. یکضرب المثل قدیمی است که میگوید: "همه تخممرغها رو در یک سبد نگذارید."چرا که شکستن سبد منجر به نابودی کل سرمایه میشود. این نکته را حتماً به خاطر داشته باشید که موفقترین تریدرها هم همیشه سهمهایشان مثبت مطلق نیست و برآیند مثبت کل سبد سهام و ریسک به ریوارد معقول از اهمیت ویژهای برخوردار است.
برای افرادی که ریسک گریزند نگذاشتن همه سرمایه خود در یک سبد از اولویتهای پلن معاملاتیشان است.
برای چگونگی مدیریت سهام خود در بازار سرمایه در این مقاله به اختصار به علوم موجود در بازار مالی میپردازیم تا بتوانیم راه کاری مؤثر بر مبنای علم و تجربه به شما مخاطبان گرامی ارائه دهیم.
بازارهای مالی جهانی
بازارهای مالی موجی از اقتصاد هستند که در آنها معامله نه بر روی اشیا و اموال قابل لمس بلکه بر روی مالکیت زمانی و ارزش آتی مواردی مانند ارز سهام شرکتها و اوراق بهادار انجام میپذیرد مواردی که فرد در طی مالکیتش هرگز آنها را لمس نمیکند اما از رشد و پویایی آنها بهره میبرد. بازارهای مالی جایگاه مهم و جذابی برای کسب درآمد و تولید ثروت بهحساب میآید سرمایهگذاری در آنها از قیدوبند زمان و مکان رها شده است و به دلیل ایجاد موقعیتهای مناسب کسب درآمد افراد بسیاری رو به خود جذب نموده است؛ اما ناگفته نماند که فعالیت در این بازارها مستلزم پذیرش ریسک بالایی نیز میباشد.
طی سالیان اخیر فعالیت بازارهای مالی بیشازپیش بر سرزبانها افتاده است، فعالیتهای علمی بسیاری برای آموزش و تحلیلهای بازارهای مالی بهمنظور سرمایهگذاری و فعالیت در این بازارها در دنیا انجام شده که حاصل آن دو شاخصه مجزا به نامهای تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال میباشد هر دوی این روشها هدف واحدی را دنبال میکنند و آن تولید ثروت است اما در واقع هرکدام دیدگاه جداگانهای برای معاملهگری در نظر گرفتند.
تحلیل تکنیکال و فاندامنتال
در روش تکنیکال تصمیمگیرندگان این روش با استفاده از اطلاعاتی چون حجم معاملات و قیمت سهام اقدام به بررسی روانشناختی روند حرکتی سهم میپردازند و معتقدند که کلیه اطلاعات موردنیاز در خصوص یک سهم در قیمت آن روز متبلور گردیده و این ایده پایهای را از جمعآوری اطلاعات گستردهای بررسی عملکرد شرکت صنعتی که شرکت در آن قرار گرفته بررسی بازده سهام و مباحث کلان اقتصادی و سیاسی بینیاز میکند و بنا بر به همین دلیل باید گفت که امروزه در بازار سرمایه ایران طرفداران مخصوص به خود را پیدا نموده و با سرعت نیز در حال گسترش است روش فاندامنتال برخلاف تکنیکالها، تکنسینها معتقدند که قیمت امروز الزاماً فرآیند مدیریت سبد سهام نمیتواند بیانگر بسیاری از حقایق موجود در آن باشد و بنابراین مستمراً دره حال ارزیابی پارامترهای خرد و کلان اقتصادی مؤثر بر روند سودآوری شرکت میباشد بررسی صورتهای مالی یک شرکت از جمله کارهای اساسی فاندامنتال کاران است.
برای چگونگی مدیریت سهام خود ابتدا باید علوم مربوط به بازارهای مالی را فرابگیریم و این امر میسر نیست جز با آموزش تمرین و تکرار برای اینکه بتوانیم مدیریت سهام خود را به نحو احسن انجام دهیم باید معاملات خود را بر پایه موفقیت ببندیم.
نکتهای که برای سرمایهگذاران حائز اهمیت است سبد سهام و پیرایش آن در صورت لزوم میباشد چراکه شرایط شرکتها ممکن است تغییر کند و ما بایستی همواره سبد سرمایه خود را مورد بررسی و پایش قرار دهیم تا در صورت ضرورت نسبت به بهینهسازی سبد سهام بتوانیم بهموقع اقدام کنیم. در یک سبد استاندارد 3 تا 7 سهم دارد البته به جز عرضه اولیهها، تک سهم یا بالای 10 سهم از اشتباهات متداول است. اگر به این نتیجه رسیدیم که سهمهای موجود در پرتفوی ما دیگر سود مناسبی ندارد و یا در موقعیت مناسبی نیستند از سبد سهام خود خارج کنیم و بهجای آن ها سهام با سودآوری و پتانسیل رشد بالا جایگزین کنیم.
در ذیل به نکات کاربردی در بهینهسازی سبد سهام اشاره میکنیم:
عناصر اساسی و استراتژی های مدیریت پرتفوی سهام
تعیین سیاست سرمایهگذاری
تجزیه و تحلیل اوراق بهادار
تشکیل سبد سرمایهگذاری
تجدیدنظر در سبد سرمایهگذاری
ارزیابی عملکرد سبد سرمایهگذاری (در صورت نیاز تجدیدنظر در سیستم معاملاتی)
1-هر معاملهای که انجام میدهیم باید انتظار خود را از سودی که مدنظرمان هست و میزان ریسکپذیری محاسبه کنیم ولی بیشتر معاملهگران اشتباهی که دارند این است که قسمت بازدهی را میبینند و وقتی به حد ضرر میرسند چون بهراحتی سود خود را ازدستدادهاند کنترل لازم را نداشته و به امید بازگشت سود خود هستند و در نتیجه حد ضرر را رعایت نمیکنند.
2-اگر قرار است سهامی خریداری کنیم باید و باید استراتژی داشته باشیم و سبد متنوعی برای خود بچینیم که از ریسکهای احتمالی اقتصادی و سیاسی در امان باشیم مثلاً تک سهم نشویم و یا آنهایی که نقدشوندگی مناسبی را ندارند انتخاب نکنیم
۳- لزومی ندارد که ما کل سرمایه خود را وارد بازار سرمایه کنیم و میتوانیم در بازارهای موازی مثل طلا ارز و مسکن وارد کنیم.
4- وقتی سبد خود را چیدیم در میانههای راه سری به پرتفوی خود بزنیم و ببینیم آیا به اهداف قیمتی ما نزدیک شدهاند و روند حرکتی بازار چگونه بوده است و اگر نیاز بود تجدید نظری در سبد خود انجام دهیم
مثلاً ما 30 روز برای هدف اول در نظر گرفتیم و در ۲۰ روز کاری به سود رسیدیم چون نسبت به تایمی که در نظر گرفته بودیم زودتر به سود رسیدیم میتوانیم تارگت خود را بالاتر ببریم و بازدهی بیشتری به دست آوریم و روی دیگر سکه این است که سهم خریداری شده در زمان پیشبینیشده نتوانسته خودی در بازار به خریداران نشان دهد و خودش را به هدف تعیین شده سوق دهد اینجاست که باید تجدید نظری روی سهم داشته باشیم.
5-مسلماً پاسخ به نحوه ی اداره ی پرتفولیو پیچیده است و نیازمند استفاده از ابزارهای آماری میباشد.
در اینجا سعی میکنیم از راه نسبتاً سادهتری به آن دست یابیم. در ادامه اصول راهنمایی عمومی در جهت تشکیل سبد بهینه را متذکر میشویم تا در بحث تخصیص وجه کافی و تشخیص میزان تعهد منطقی به یک معامله مفید واقع شوند.
- مبلغ سرمایهگذاری در بازار باید حداکثر 50% از کل سرمایه محدود شود. این بدین معناست که در هیچ زمانی نباید بیشتر از نصف سرمایه معاملهگر درگیر بازار باشد. نیمه ی دیگر باید بهعنوان ذخیره و پشتوانه برای روزهای ناگوار در معامله لحاظ شود.
- میزان مبلغ درگیر در هر معامله باید به 10 تا 15 % از کل سرمایه محدود شود. (به همین دلیل تک سهم شدن ممنوع است.). مثلاً از یک حساب به مبلغ 100000 دلار بایستی تنها 10000 تا 15000 دلار برای شرکت در یک معامله قابل وصول باشد. با این کار از اختصاص بیش از حد پول به یک معامله جلوگیری میشود .
- مبلغ قابل ریسک در هر معامله باید به 5% از کل سرمایه محدود شود. این 5% مبلغی است که یک معاملهگر میتواند در یک معامله ناکارا از دست بدهد. این مطلب برای تعیین هدف قیمت و نقطة ایست معامله باید مدنظر قرارداد.
- کل بودجه ی در گیر در هر بازار اختصاصی باید به 20 تا 25 % از فرآیند مدیریت سبد سهام کل سرمایه محدود شود. هدف از این اصل این است که از اختصاص مبالغ سنگین به یک بازار بهخصوص جلوگیری شود. قیمتها در یک بازار اختصاصی اغلب به صورت هماهنگ تغییر میکنند. مثلاً طلا و نقره به گروه فلزات قیمتی تعلق دارند و اغلب همسو با هم کاهش یا افزایش میابند. اینکه با یک پیشبینی واحد در معاملات زیرمجموعههای یک گروه از بازار، وارد شویم با اصل اولیه تنوع در سرمایهگذاری مغایرت دارد. سرمایهگذاری در گروههای یکسان باید تحت کنترل باشد.
- این اصول راهنما میتوانند برای همه ی انواع معاملات مفید باشند. برخی از معامله گران ریسکپذیرترند و با حجم پول بیشتری در معاملات شرکت میکنند. برخی دیگر محافظه کارند. نکته مهم این است که با تنوع بخشیدن به موارد معامله میتوان به حفظ سرمایه کمک کرد و با تعیین اهداف قیمتی زیان معاملات اشتباه را محدود کرد.
- برخی از معامله گران اعتقاد دارند که مدیریت مالی بااهمیتترین بخش از برنامهریزی معاملاتی است و حتی از اقدام به معامله مهمتر است. باید توجه داشته باشیم بدون توجه به این موضوع نمیتوان مدت زیادی از آسیبها و خطرات معامله مصون ماند.
- مدیریت مالی مستقیماً با حفظ بقا در بازار معاملات مربوط است. یک معاملهگر باید بتواند سرمایهاش را اداره کند و بر آن تسلط داشته باشد. هر معاملهگر خوبی میتواند در بلندمدت سود کسب کند. ولی مدیریت درست مالی شانس معاملهگر را برای باقیماندن و انجام معاملات بیشتر افزایش میدهد.
جمعبندی
زمانی که ما تصمیم میگیریم معاملات خود را بر پایه موفقیت بنا کنیم 20 تا 30 % شامل تحلیل تکنیکال، فاندامنتال یا رانت (دلایل نهانی) میباشد 70 تا 80 % به مدیریت پرتفوی باز میگردد.
لزوماً فردی که 90% تحلیلهایش به بار مینشیند موفقتر از فردی نیست که 50% تحلیلهایش به تارگت خورده است. بهعنوان مثال فرض کنید فردی با نام A 10 معامله انجام میدهد و از 9 معامله هرکدام 10 درصد سود میگیرد ولی در معامله آخر 40 در صد ضرر کند در این صورت بخش زیادی از سود را ازدستداده است حال فرض کنید فردی با نام B که 5 معامله را با سود 30% و 5 معامله را با زیان 10% فروخته است، مشخص است که فرد B با اینکه فقط 5 معامله سود ساز داشته است ریسک به ریوارد منطقیتری دارد در نتیجه ما باید برآیند معاملاتمان مثبت قابلقبول باشد و وقتی در یک سهمی زیان کردیم اشتباهترین کار ممکن انتقام گرفتن از سهم، چرا که این کار باعث زیان مجدد ما میباشد.
در پایان: حد ضرر حکم خط قرمز را دارد اگر در یک معامله به حد ضرر پایبند نباشیم، دیگر نمیتوانیم پایبند باشیم، باید بپذیریم که زیان کردیم و خطای معاملاتی ما است.
فرايندهاي استراتژيک در سازمانهاي هولدينگ
برنامه ريزي، هماهنگي فعاليتها براي نيل به اهداف با در نظر گرفتن شرايط است. بقا و رشد سازمانها در بازار رقابتي و تغيير مستمر شرايط محيطي، بکارگيري روشي اثربخش براي برنامه ريزي سازمانها را ضروري ساخته است . شناسايي و تعريف صحيح فرايندهاي استراتژيک، منابع سازمان را جهت رسيدن به اهداف هماهنگ ميسازد. پس، نبود فرايندهاي استراتژيک باعث مي شود، منابع سازمان در جهات مختلفي كه نهايتًا منجر به ايجاد ارزش افزوده براي سازمان نمي شود، صرف شوند.
بسياري از سازمانها در مرحله شناسايي فرايندهاي استراتژيک خود با مشکل روبرو مي شوند. از جمله مهمترين اين سازمانها که فرآیند مدیریت سبد سهام تدوين اين فرايندها نيز براي آنها به دليل پيچيدگي و گستردگي حوزه هاي فعاليت آنها، بسختي صورت مي گيرد، سازمانهاي هلدينگ هستند. بنابراين برآن شديم تا با توجه به نوپا بودن اين گونه سازمانها در ايران به شناسايي و تعريف فرايندهاي استراتژيک به صورت کلي براي يک سازمان هلدينگ بپردازيم.
شرکت هلدينگ شرکتي است که داراي سهام ممتاز و يا عمده چندين شرکت ديگر است، به اين معنا که در هيئت مديره آن شرکتها حداقل يک عضو نماينده دارد و بنابراين داراي حق راي است و مي تواند از اين طريق آن شرکتها را مديريت و کنترل كند و از مزاياي حاصل از کسب و کارهاي مختلف نيز منتفع شود. به اين شرکتها گهگاه شرکتهاي مادر نيز گفته مي شود. اصطلاحات رايج و مشابه ديگري نيز وجود دارند که از آن جمله مي توان به شرکتهاي کنترل کننده، شرکتهاي دارنده و يا شرکتهاي مالک اشاره كرد. به عنوان نمونه در تعريف شرکت مالک گفته اند که شرکت مالک، شرکتي است که مالک سهام شرکتهاي ديگر است و ازاين طريق شرکتهاي ديگر را کنترل مي كند. در واقع مي توان گفت هلدينگ ها شرکتهاي بزرگي هستند که اغلب، تنها به صورت شرکتهاي مالک هستند و هيچ گونه نقش توليدي بر عهده ندارند و به گونه اي روز افزون تبديل به واحدهاي مالي مي شوند و مسائل مالي در تصميم گيري آنها نقش مهمي را ايفا مي كند.
ستاد هلدينگ شامل فرايندهايي چون برنامه ريزي ،کنترل ،نظارت و پشتيباني است. شرکتهاي تابعه(واحدهاي کسب و کار استراتژيک) همان کارخانه ها و واحدهايي هستند که به صورت مستقيم به توليد و ارائه محصولات و خدمات مي پردازند و به صورت مستقيم با مشتري سروکار دارند.
از آنجايي که سازمانهاي هلدينگ در رشته هاي مختلف کسب وکار فعاليت مي کنند و با واحدها و فرايندهاي گوناگوني سروکار دارند، برنامه ريزي، کنترل و هدايت اين اجزا در راستاي تحقق اهداف هلدينگ از چالشهاي بسيار مهم اين دسته فرآیند مدیریت سبد سهام ازسازمانها محسوب ميشود. از طرف ديگر ماهيت وجودي سازمانهاي هلدينگ ايجاد ارزشي مازاد بر مجموع ارزش تک تک واحدها و فرايندهاي آن(هم افزايي) است. چرا که در غير اين صورت، با منحل کردن هلدينگ انتظار مي رود عملکرد واحدهاي تابعه بهبود يابد.
بر اين اساس، مي توان طراحي و پياده سازي فرايندهاي استراتژيک را به عنوان يک گام اساسي در اداره سازمانهاي هلدينگ قلمداد کرد.
مدیریت پورتفولیو پروژه چیست و چه اجزایی دارد؟
وقتی سازمانها رشد میکنند، همسو کردن پروژهها با اهداف سطح بالای کسب و کار اغلب به یک چالش تبدیل میشود. مدیریت اجرایی برای اولویتبندی پروژهها، تخصیص منابع و دستیابی به بازدهی مطلوب تلاش میکند. اینجاست که مدیریت پورتفولیو پروژه (PPM) به کمک شما میآید.
مدیریت پورتفولیو پروژه (مدیریت پورتفولیو) چیست؟
مدیریت پورتفولیو پروژه (PPM) استراتژی است که موفقیت و خطرات احتمالی پروژههای بالقوه را ارزیابی میکند سپس کارکنان، منابع و جدول زمانی را به گونهای تعیین میکند که عملکرد سازمان را به حداکثر برساند.
مدیریت پورتفولیو پروژه مانند مدیریت سبد مالی است که به منظور تولید بودجه کافی برای پرداخت شهریه دانشگاه کودک در ۱۰ سال انجام میشود. یک پورتفولیو ممکن است از چندین حساب تشکیل شده باشد و هر حساب ممکن است مشخصات سرمایهگذاری متفاوتی داشته باشد؛ برخی از آنها به سهام عدالت و برخی دیگر به سودهای کوتاهمدت و بلندمدت تمایل دارند. وظیفه مدیر پورتفولیو این است که ترکیب صحیحی از سرمایهگذاریها را انتخاب کرده و آنها را مدیریت کند تا به این هدف ۱۰ ساله برسد.
به همین ترتیب، پورتفولیوی سازمان شما ممکن است از زیرمجموعهها، برنامهها و یا پروژهها تشکیل شده باشد.
چرا مدیریت پورتفولیو پروژه مهم است؟
صرف نظر از نوع آن، مدیریت پورتفولیو پروژه حیاتی است زیرا به شما و تیمتان کمک میکند اهداف بزرگ را تحت نظر داشته باشید.
تمرکز بر روی پروژههای منفرد خطر سربار را افزایش میدهد و منجر به کاهش بازگشت سرمایه میشود. با این حال، با تمرکز بر مدیریت پورتفولیو پروژه، میتوانید تلاشها را بر روی پروژههای مناسب در زمان مناسب متمرکز کنید.
بعلاوه، یک رویکرد متمرکز بنیان محکمی را در اختیار مدیران قرار میدهد تا پروژههای موفق را ارائه دهند؛ و همه اینها با یک فرآیند مدیریت پورتفولیو پروژه آغاز میشود.
مراحل مدیریت پورتفولیو پروژه
روند مدیریت پورتفولیو پروژه شامل پنج مرحله است که اطمینان حاصل میکند همترازی سطح بالا هم در پورتفولیو و هم در طول چرخه حیات مدیریت آن باقی میماند.
اهداف تجاری را تعیین کنید. برای اینکه پروژههای سازمان خود را سر و سامان دهید، تیمها باید به نقش خود واقف باشند. یکی از محبوبترین راهها برای ایجاد این همترازی، تهیه یک نقشه استراتژیک است که اهداف کسب و کار و اینکه اعضای تیم چگونه باید آنها را اولویتبندی کنند را مشخص نماید.
اطلاعات مربوط به پروژههای بالقوه را فرآیند مدیریت سبد سهام جمعآوری کنید. لیستی از ایدهها را برای پروژههای بالقوه تهیه کنید و درباره آن ایدهها تحقیق کنید. برخی از منابع الهام ممکن است شامل ایدههای اعضای تیم، بازخورد مشتری یا الزامات نظارتی خاص باشد. سپس برخی از جزئیات سطح بالا راجع به این ایدهها، مانند نیازهای بالقوه منابع را جمعآوری کنید.
لیست خود را محدود کرده و بهترین پروژهها را انتخاب کنید. دادههای سطح بالا در مرحله قبل به شما ابزاری برای انتخاب پروژههایی میدهد که با اهداف شغلی شما مطابقت داشته باشند. با استفاده از این فرآیند مدیریت سبد سهام دادهها تمایزهای پروژهها را مشخص کنید و پورتفولیویی را امتحان کنید که احتمالاً بازده شما را به حداکثر میرساند در حالی که خطر را کاهش میدهد.
پورتفولیو را تأیید و پروژهها را شروع کنید. در مرحله بعدی، باید پورتفولیو را در زمینه امکانسنجی و منابع موجود آنها تأیید کنید. دادههای سطح بالایی را که قبلاً جمعآوری شده گسترش دهید و تصویری واقعبینانهتر از منابع لازم برای تکمیل یک پروژه و موانع احتمالی ایجاد کنید. اگر پروژه هنوز عملی به نظر میرسد، میتوانید ادامه دهید.
پورتفولیو را مدیریت و بر آن نظارت کنید. پس از شروع پروژهها، شما و تیمتان باید آنها را مدیریت کنید، عملکرد آن را تحت نظر داشته باشید و در صورت لزوم دوباره ارزیابی کنید. این ممکن است به معنای رسیدگی به مسائلی مانند محدودهبندی مجدد، تخصیص مجدد منابع و بررسی منظم پورتفولیو باشد.
عناصر اصلی مدیریت پورتفولیو
اگرچه مراحل بالا ساده به نظر میرسند، اما شروع کار چرخه حیات مدیریت پورتفولیو و حفظ آن دشوار است. برای این کار، با دقت فکر کنید که باید چه سولاتی را بپرسید و از چه نوع ابزاری برای ادامه کار استفاده کنید.
گرچه ارتباط بین استراتژی سازمانی و پروژهها اغلب در آغاز فرآیند برنامهریزی پورتفولیو مورد توجه قرار میگیرد، اما نباید فقط یک بار در نظر گرفته شود. این روند ارزیابی و بررسی باید مداوم باشد.
پرسیدن سوالات صحیح به شما کمک میکند تا هر تصمیم را در مسیر درست هدایت کنید:
- آیا پروژه مطابق با استراتژی سازمانی است؟
- آیا این زمان مناسب برای پیشبرد پروژه است؟
- پروژه چه ارزشی به سازمان میدهد؟
- آیا فشار برای پروژه داخلی است یا خارجی (مشتریمحور)؟
- رتبه پروژه در لیست اولویت چگونه است؟ آیا فوری است؟
- آیا پروژه اضافهکاری دارد؟ آیا پروژههای داخلی دیگری نیز برای دستیابی به موارد مشابه وجود دارد؟ اگر بله، چگونه میتوانیم آنها را ترکیب یا تکمیل کنیم؟
- آیا یک پروژه میتواند الگوی دیگری باشد؟
- آیا منابعی مانند زمان، بودجه و نیروی انسانی برای اجرا در دسترس است؟
- آیا اختصاص منابع به یک پروژه بر پروژه دیگری تأثیر دارد (به عنوان مثال، برنامه ریزی مجدد یک پروژه برای جایگزینی پروژه دیگر)؟
- آیا انتظارات ذینفعان واقعبینانه است؟
- چگونه میتوان اطمینان حاصل کرد که همه به نقش خود واقف هستند؟ (KPI) که موفقیت پروژه و تأثیر متناظر آن بر پورتفولیو را نشان میدهد کدام است؟
این سوالات به شما و کسب و کارتان کمک میکند دیدگاه واقعبینانهتری نسبت به پروژهها داشته باشید.
فرایندهای شرکت های هلدینگ مدیریتی
بصورت کلی دو نوع شرکت های هلدینگ وجود دارد : شرکت های هلدینگ سرمایه گذاری، که هدف اصلی آنها کسب سود از خرید و فروش سهام شرکت های زیر مجموعه است و شرکت های هلدینگ مدیریتی که علاوه بر کسب سود، هدف اصلی آنها مدیریت شرکت های زیرمجموعه جهت کسب سهم بازار بیشتر یا تکمیل زنجیره ارزش محصولات خود است.
در این نوشته فرایندهای شرکت های هلدینگ نوع دوم شناسایی و شرح داده شده است.
۱٫ مدیریت سبد: تعیین محصولات و خدماتی که برای شرکتهای هلدینگ و زیر مجموعه آن مناسب و دارای منفعت است. محصولات و خدمات قرار گرفته در سبد هلدینگ نسبت به سایر محصولات و خدمات، سود بیشتری ایجاد میکنند و منابع کمتری نیاز دارند.
۲٫ برنامهریزی ظرفیت زیرمجموعه: شرکتهای هلدینگ بایست توانایی شناسایی ظرفیتهای زیرمجموعه و برنامهریزی موثر برای استفاده از آنرا داشته باشد.
۳٫ استراتژی لایسنس: تعیین سرمایههای فکری کلیدی شرکت و اطلاعات صنعتی که منجر به خلق برند، پتنت و تکنولوژی شده و برای واگذاری به دیگران مناسب است.
۴٫ پشتیبانی مذاکرات: آمادهسازی تیم برای مذاکرات توسعه مدلهای مالی که تعیینکننده محرکهای ارزشمند برای هلدینگ است.
دیدگاه شما